امروزتو کلاس!(ساکت شد.نفس عمیق کشید. با بغض گفت؛دلم برات تنگ شده بود!
خیلی ؛دلم برات تنگ شده بود!
_خیره به سقف ... ؛آروم پلک زدم.چشام بسته شد.
جمله اش رو تو ذهنم مرور کردم:لبخندم گرفت.تو دلم گفتم:الهی بمیرم!
کلاس رو تصور کردم،انگار خیلی گرم و
دم کرده اس!
اَه.
گفت؛اَه،اَه...امروز پُختیم تو کلاس!
_چیزی نگفتم!
بعدمکثی ...گفت،
می شنوی؟
_اُهوم!
میدونی؟
_چیو؟
این "کژال"عینه توعه.عین تو!
این کژال عینه توعه!عین تو!
_ هنوز چشام بسته اس!
تو ذهنم ؟کژال گنگِ!
کژال؟گژال کیه؟دادا!
کژال یه خانومِ. یه دختر داره؛روناک!
_روناک!
(روناک؟تو ذهنم می چرخم؟ پیداش میکنم!)
روناک!
_گفتم،می دونستی؟گُلی یه فیلمی بازی کرده؟اونجا اسمش روناکِ؟گفت،نه!گفتم ؛"اشک و سرما" همون فیلمِ!
گفت؛چی هست؟گفتم،یه روز باهم می بینیمش!
گفت؛بخونم؟
چشاموباز کردم و
فورا بستم ؛ تو بوران بودم !
تو ذهنم برف می بارید،بخار تنفس...
تو دلم گفتم،برف ،سرما،آتش.گرما.دلپذیر!
گفت،بخونم؟؟
_بخون!
کژال،لپ قرمز روناک را بوسید و آرام گاز گرفت.(تو ذهنم تکرار کردم:کژال ،لپ قرمزِ روناک را بوسید.وآرام گاز گرفت.نیشخندم گرفت.)روناک لبخند زد.(شنیدم؛روناک لبخند زد.تو دلم گفتم:ئازیزه که م)کژال زیر گلویش را قلقلک داد.(به به.بوی گلوی نوزاد)روناک باز خندید.(شیرین شمامه ی خوشه ویستم)کژال قنداقه او را محکم به سینه فشرد و
گفت؛ "فدای تو ،روله شیرینم."
_چهره چرخوندم سمتش!
دیدی خودته،خودِ خودت !
_ فدای تو، روله شیرینم.
وبعدبا نیش خند گفت؛میدونی؟اسم بابای روناک "ژِ" داره؟
خدای من:چرا نتونستم نخندم و
غش نیارم؟/:
*عنوان از مهرزاد امیر خانی!
*سمت پیوندهای وبلاگ،اولین پیوند."اشک و سرما...."یه ویدئوی چهار دقیقه و
چند ثانیه ای لینگ شده.دوست داشتین تماشا کنید!