ورای نوروظلمت؛از زمین وآسمان فارغ!

یکشنبه 21 مهر 1398 ساعت 18:36 http://worldsofwords.blog.ir/

من فکر میکنم شمارش گردو کار ساده و دلچسبی باشه که شماها علاقه به این دارید که یک کیلو چند گردو میشه

آله،مثلا ،سه ،شیش،نه،دوازده
یا ،چهار ،هشت،دوازه،شانزده،بیست.
ولی جفتی شمردن خیلی حس خوبی دارهدو چار شیش هشت ده دوازده،چهارده ،شانزده،هجده بیست

کیهان

یکشنبه 21 مهر 1398 ساعت 07:39 http://mkihan.blogfa.com

1395 تومن و حدود چهار ریال گرد به بالا کردم
هیچ وقت نشمرده بودم یه کیلو چند عدده
یه بار رفته بودم یکی از مناطق ایران گردو را جفتی می فروختند نه کیلویی! برام جالب بود گفتم کیلو چند؟گفت جفتی... حالا یادم نیست دقیق!!
گفتم یعنی چی؟گفت یعنی اینکه ما جفت چفت می شماریم و می فروشیم
دلتنگتان بودم و هستم خاخور جان!
راستش نمی دونم چرا این ماهی قرمز کوچولو هنوز توی لابی هتل بود ان هم توی یه تنگ بلند و باریک ...به قول ان بانوی آلمانی واقعن گناه داشت!!

میدونید ؟ماجان خرید نمی کنه.خریدها به عهدِ مامان جان و
بابا گیان هست.
القصه خانم همسایه گردو آوردن،باهام تماس گرفتن و
قیمت گرفتم .
مامان هنوز از ولایت برنگشته.باهاش تماس گرفتم.گفتن،یک کیلو بگیر،شماره بکن،ببینم دونه ای چند می افته؟
بله،اینجا هم جفتی می شمارن ،دونه ای می فروشن.این بار کیلوئی بودکه من یک کیلوگرم خریدم،شماره کردم،
بامامان جان تماس گرفتم،ایشونم ذهنی حساب کتاب کردن و
گفتن؛برو پنج کیلو بگیر
خیلی ممنون که این مسئله ی گردوئی رو محاسبه کردین
امیر برار؟چیز؟ببین تو پنج کیلو ؟چندتا میتونه؟۴۳ تا گردوباشه

میدونید؟اینقدر ریتم شمارش پیرزن ها و
پیرمردهای روستا رو دوست دارم،دو ،چهار،شیش ،هشت،ده،دوازده،چهارده،شانزده،هجده،...

دیگه اینکه،
جان و
دلت سلامت و
خوش،امیرکیهان برارم

چندروز پیش ،رفتیم مطب.کنار دست خانم منشی ،روی میز،یه تنگ ماهی قرمز بود.میدونم واسه هفت سین سفره عیدو
هنوز زنده موندن

Amir

شنبه 20 مهر 1398 ساعت 20:43 http://mehrekhaterat.blog.ir/

سلام
همانا چیدن گردو سخته

سلام بر شما آقای امیر عزیزو
گرامی

خدا رو شکر بخیر گذشت.الهی شکر

کیهان

شنبه 20 مهر 1398 ساعت 11:13 http://mkihan.blogfa.com

همیشه در این فکر بودم که چگونه گردو ها را از درختان به این بلندی می چینند؟
تا اینکه دیدم واقعن از شاخه ها بالا می رن و با چوبهای بلند می زنند و ...
بنظرم کاری بس سخت است و هر گردویی را به هزار تومان می ارزاند!!می خواستم بگم هر گردو برای این همه زحمتی...
اصلن نمی دونم چطور جمله را بگم! بزار یه ریزه فکر کنم!
آها:

با توجه به اینکه جمع آوری گردو بسیار مشکله بایستی قیمت آن بیش از اینی که هست باشه!آخیییییییییش راحت شدم!انگار سخت بود گفتنش!
چند روز پیش یه بانوی آلمانی دیدم جایی البته مسن(فکر بد نکنی) هی بال بال می زد که حرفشو به یکی حالی کنه!با آن انگلیسی با لهجه دوچ و از من بدترش من هم که بگراندی از قضیه نداشتم مووضوع چیه:کل حرفش این بود که این ماهی کئوچولو توی آب سر و فضای کم قرار دارده شده و در حالت بحرانی قرار داره گناه داره لطفن جاشو عوض کنید!
راستش من مانده بودم که ...
گفتم درست حالیم کن ببینم مو1ضوع چیه! دستمو گرفت برد لابی و یه ماهی قرمز کوچولو نشانم داد که گاهی میامد روی آب و چند حباب با دهانش درست می کرد .
ناچار شدم چیزی سر هم کنم به این مضمون که این نوع ماهی بایستی در آب سر زندگی کنند و از این نظر مشکلی ندارند اما نمی دونستم جای تنگ و اون را چطور توجیه کنم!!!
اخر سر به رسپشن گفتم بابا جان این ماهی را از این وسط بردار و خلاص ! مگه نمی دانی امروزه روز همه نگران از پشه کوره گرفته تا ببر بنگال هستند!!
خاخور جان خودمی و بس

باید از تنه ی سُرسُره مانندِ درخت گردو
بگذری و
خودت رو
به شاخه هاش برسونیبعد راکه =ترکه.چوبِ بلندو نازک،ترجیحا سبک وزن،که حواس مون به کِتف و
تعادل شخص باشه
بله،کار بسیار سخت و
طاقت فرسایی هست؛آغوزشانی=گردوچیدن.(البته برای نابلدِ کارِ!اینجا هردرختی ۱۵۰تومن می گیرن.حالا اون صدو پنجاه تومن فدای سرتون.خدای نکرده اگه از اون بالا بیفته پایین...که سال قبل یکی زمین فروخت و
دیه ان شخص رو پرداخت کرد..
وبهترِ که باد پاییزی هو هو کنان بیا گردوها رو بچینه)
البته ما بلتیم،منتهی نیست که ازبلندی افتادیم،مچ دست و
کِتف مون قدری مافنگیه،لذا بجهت هوا خوری و
وی یوی عالی و
عطر بوی درخت گردو،گزینه مناسبیه و
تمام

والا ما کیلویی ۶۰ تومن گردو خریدم،دریک کیلوگرم،۴۳ عدد گردو موجود بود.لذا حساب کتاب ما خوب نیس،شما محاسبه کنید و
۶۰تومن رو بین ۴۳ تا تقسیم کنیدو
قیمت هرعدد گردو چقدراست

اصن بگذارید مسئله طرح کنیم که،
۴۳عدد گردو
به عبارتی میشود یک کیلو گرم گردو
ماجان از خانم همسایه یک کیلو گرم گردو
به قیمتِ ۶۰ هزار تومن خریده است.محاسبه کنید ،که قیمت هرعدد گردو ؟چقدر است

بانوی آلمانی (نه بابا!چکارشما دارم آخه)هی بال بال میزدو
شما با اون پاهای آسیب دیده رفتی بالا که چی؟ماهی قرمز مشکلی ندارد!!
امیر؟مگه نزدیکای نوروزِ؟

خیلی ممنون از همه لطف و
مرحمتتان؛برار عزیزو
گرامی امجانت بی بلا باشد و
ایام به کام

کاکتوس

شنبه 20 مهر 1398 ساعت 10:23

باید در امتداد ....قدم زد
یهو کلمش یادم رفت ... اهه اهه

دِس چِشات اهم اِهه م دِلی دِلی شِعر یادُم رَ...
میام تا نزدیکِ ...اِهم اِهم اهم اهه اهه.کاکتوس جون قربون دِسات،یکی دوتا بزن ،چهار انگشت اونور طرِ کِتف مون،بلکم این خُوس= سُرفه بند اومد

کاکتوس

شنبه 20 مهر 1398 ساعت 10:22

دندوناشو ...

یادش بخیر،انگار همین همین دیروز بود،میگفتن، ماجان بی دندون،افتاد تو قندونمی گفتیم،حالا نمیشه بخونین،ماجان بی دندان،دکته نُقل دان.حالا جریان نقل دون چی بود!؟که ماجان میخواست بیفته توش؟جووونم براتون بگه که،اجی یه نقل دونی داشت،به چه بزرگی،یعنی وقتایی که ماجان میخواست رب آلوچه ازش کِش بره،دستش رو تا کِفت می کرد تو نقل دون!مدیونین اگه فکر کنین اونقدر کِش رفته بودیم که،رب آلوچهه ته کشیده بود.نه،اینجور نبود.ماجان دوست داشت از کفِ نقل دون رب آلوچه شیره دار بردادهچطورخرماهای کف جعبه،با روی جعبه فرق داره؟یعنی خرماهای کف جعبه شیره دارِ .رب آلوچه ام همین طور

داستان کوتاه منصور

جمعه 19 مهر 1398 ساعت 10:57 http://mansourgholizadeh89.blogfa.com

سلام ودرود ....آدینه شما به شادی.....

سلام و درود برشما همتباری عزیزو
گرامیهمه ایام شما به خیرو
شادی های بسیار بلامی سر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)

نام

ایمیل

آدرس وبسایت