مُردم از این رهایی در کوچه های بن بست انگارها نه انگار سیگار پشت سیگار مبهوت رد دودم این شکوه ها قدیمیست مومن به اصل تکرار سیگار پشت سیگار هر شب همین بساط است چای و سکوت و یک فیلم بعد از مرور اشعار سیگار پشت سیگار ته مانده های سیگار در استکانی از چای هاج اند و واج انگار سیگار پشت سیگار خمیازه های کش دار سیگار پشت سیگار شب گوشه ای به ناچار سیگار پشت سیگار این روح خسته هر شب جان کندنش غریزیست لعنت به این خود آزار سیگار پشت سیگار
#اندیشه_فولادوند
سلام بر شما به به....این ترانه رو خیلی دوست دارممرسی از حضور عزیز و شریف شما
+ ...قشنگ می خندید... باغ داری ازش یاد گرفتم.ویک پند گرانبها. خدا همه رو بیامرزه.خب پند رو بگین ماهم یاد بگیریم. + ... (بله.به وقتش خیلی خانومه) بله
+جسارتا یه نمه حشمت فردوس ! فیس و افاده ای نبود؟ وبعد:به لطف خانم بزرگ افتاده تر شد! قبول دارم حشمت تو ذهنم ابهت و وقارش بیشتر از حشمت فیلمه
آمین...❤ خدا آخر وعاقبت همه ی مارو ختم به خیر کنه...
والا، با شناختی که از شما دارم،مطمئنم شما اون پند رو مدیرین...،وبدین جهت خدمت تون عرض نکردم.
ابهت و وقارش رو قبول دارم.منتهی مَنم زدنش رو دوست نداشتم.دیدین که،همین منم منم هاش باعث این همه اتفاقات شد.وخوب..چه بهتر که آدمی فروتنه باوقارو با ابهتی باشه. خیلی وقت ها نیازی نیست،آدم فریاد بکشه ،بلانصبت اربده بکشه و حرف درست بزنه.آدم باید توام آرامشی که، به دیگران هدیه میده،حرف درست بزنه. وخیلی وقت ها نیازی نیست کلمه ای سخن گفته بشه.طرف از نگاهت باید بفهمه و توام رضایت قلبی درست رفتار کنه،واینجاست که،ابهت و وقار آدمی مثال نگین می درخشه و برای دوری از وسوسه ی منم منم ...باید پناه برد و استغفار کرد.وان شاءالله خدا وند همه ی مارو ، آنی به حال خودمون وا نگداره... (به قول سوسن جون،شیخ؟از منبر بیا پایین سرمون رفت:لاکن :ومن الله توفیق،فاتحه الصوات!
مژده وصل توام ساخته بی تاب امشب نیست از شادی دیدار مرا خواب امشب گریه بس کرده ام ای جغد نشین فارغ بال که خطر نیست در این خانه ز سیلاب امشب دورم از خاک در یار و، به مردن نزدیک چون کنم چاره من چیست در این باب امشب بسکه در مجلس ما رفت سخن ز آتش شوق نفسی گرم نشد دیده احباب امشب شمع سان پر گهر اشک کناری دارم وحشی از دوری آن گوهر سیراب امشب
سیگار!!
چرا اخه....
سیگار پشت سیگار!!
معمولا برای رفع خستگی و
لذت پُکش می کشن...
اون پکش رو خریداریم.
امروز رفتم سه نخ سیگار خریدم هزار
البته فیلتراشون رو برا بخاری میخواستم فکر بد نکنید
نه،فکر بد نکردم،به شعله های آبیِ بخاری فکر کردم.
خسته نباشی کاکو گیان
تمیز کردن شمعک کار سختیه
سلام
مُردم از این رهایی در کوچه های بن بست
انگارها نه انگار سیگار پشت سیگار
مبهوت رد دودم این شکوه ها قدیمیست
مومن به اصل تکرار سیگار پشت سیگار
هر شب همین بساط است چای و سکوت و یک فیلم
بعد از مرور اشعار سیگار پشت سیگار
ته مانده های سیگار در استکانی از چای
هاج اند و واج انگار سیگار پشت سیگار
خمیازه های کش دار سیگار پشت سیگار
شب گوشه ای به ناچار سیگار پشت سیگار
این روح خسته هر شب جان کندنش غریزیست
لعنت به این خود آزار سیگار پشت سیگار
#اندیشه_فولادوند
سلام بر شما
به به....این ترانه رو خیلی دوست دارممرسی از حضور عزیز و
شریف شما
مث همیشه استفاده میبریم از بیانات و منبر شما
خیلی خیلی ممنون از لطف و
مرحمت بسیارِ شما.
+ ...قشنگ می خندید...
باغ داری ازش یاد گرفتم.ویک پند گرانبها.
خدا همه رو بیامرزه.خب پند رو بگین ماهم یاد بگیریم.
+ ... (بله.به وقتش خیلی خانومه)
بله
+جسارتا یه نمه حشمت فردوس ! فیس و
افاده ای نبود؟ وبعد:به لطف خانم بزرگ افتاده تر شد!
قبول دارم حشمت تو ذهنم ابهت و وقارش بیشتر از حشمت فیلمه
آمین...❤
خدا آخر وعاقبت همه ی مارو ختم به خیر کنه...
والا، با شناختی که از شما دارم،مطمئنم شما اون پند رو مدیرین...،وبدین جهت خدمت تون عرض نکردم.
ابهت و
وقارش رو قبول دارم.منتهی مَنم زدنش رو دوست نداشتم.دیدین که،همین منم منم هاش باعث این همه اتفاقات شد.وخوب..چه بهتر که آدمی فروتنه باوقارو
با ابهتی باشه.
خیلی وقت ها نیازی نیست،آدم فریاد بکشه ،بلانصبت اربده بکشه و
حرف درست بزنه.آدم باید توام آرامشی که، به دیگران هدیه میده،حرف درست بزنه. وخیلی وقت ها نیازی نیست کلمه ای سخن گفته بشه.طرف از نگاهت باید بفهمه و
توام رضایت قلبی درست رفتار کنه،واینجاست که،ابهت و
وقار آدمی مثال نگین می درخشه و
برای دوری از وسوسه ی منم منم ...باید پناه برد و
استغفار کرد.وان شاءالله خدا وند همه ی مارو ، آنی به حال خودمون وا نگداره...
(به قول سوسن جون،شیخ؟از منبر بیا پایین سرمون رفت:لاکن :ومن الله توفیق،فاتحه الصوات!
یاد تنها زن سیگاری عمرم افتادم.
لذت میبردم از سیگار کشیدنش! مرد بود! فیس و افاده نداشت. یجور حشمت فردوس بود برا خودش ( البته از نوع زنونش)
خدا رحمتش کنه❤مام توی ولایت مون همچین خانمی داشتیم.باغ رو شخم می زد،انواع سبزی و
سیفی جات پرورش میداد .حصیر می بافت و
آجر گِلی درست می کرد و....
پُک های کشدارقشنگی میزد،واز تجربیاتش برای من وبرادرهام می گفت...
.قشنگ حرف میزد.قشنگ می خندید...
باغ داری ازش یاد گرفتم.ویک پند گرانبها.
خدا حفظش کنه. ازولایت مون کوچ کردن،خیلی وقته ندیدمش.(بله.به وقتش خیلی خانومه)
جسارتا یه نمه حشمت فردوس ! فیس و
افاده ای نبود؟ وبعد:به لطف خانم بزرگ افتاده تر شد!
خیلی ممنون از حضورسبز تون
درود شعروتصویر زیباااا گلم
درود و
بسیارسپاس:عزیزدل❤م
چه نگاه عمیقی
خیلی عزیزید❤
مژده وصل توام ساخته بی تاب امشب
نیست از شادی دیدار مرا خواب امشب
گریه بس کرده ام ای جغد نشین فارغ بال
که خطر نیست در این خانه ز سیلاب امشب
دورم از خاک در یار و، به مردن نزدیک
چون کنم چاره من چیست در این باب امشب
بسکه در مجلس ما رفت سخن ز آتش شوق
نفسی گرم نشد دیده احباب امشب
شمع سان پر گهر اشک کناری دارم
وحشی از دوری آن گوهر سیراب امشب
سپاس از حضور سبز تان
به کسانی که دوست شان داری احساست را بگو
چه بسیارند قلب هایی که به خاطر حرف هایی که گفته نشده شکسته اند
ممنون از حضور شما
دوست داشتن را باید دید...
ممنون از حضور شما