"چطور ثابت کنم
که حضور تو در جهان،
مثلِ حضور آب و
درختان است..."
*کاشکی جنگل بان می بودم.
تا چشم کار(البته که منظورم اون قدیم مدیم هاس.که جنگل جنگل بود .به الان باشه.قاعدتن باید پیگیر کارهای بازنشستگی ازاداره باشم و
برگه" اسلحه مثلحه تحویل داده شد" پانچ پرونده باشه) میکرد:همش درخت بود و
درخت بودو
درخت...
*اون کلبه.اون درخت خوش حالت.اون ابرو مِه....
*به گمونم تصویر واسه بهار باشه.وخب.طبیعیه که آدم_آخر پاییز_یاد بهار وگل وشکوفه های بسیارو
یه کوچولو اون ور طر:،نوروز باشه*
"دلم می خواهد زندگی کنم
آواز بخوانم
و کسی مزاحم ذهن گل و
لالایی من بی گهواره نباشد...."
"سید علی صالحی"