<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

یک تصویر!

نظرات 6 + ارسال نظر
گیله مرد سه‌شنبه 29 بهمن 1398 ساعت 00:39 http://www.guilemard.blogfa.com

پشت این کالبد پیر ، پیچش مویی است که ما قادر به دیدنش نیستیم ، تشکر از یادآوری شما باران گرامی

قربان معرفتت بلامیسر

آران چهارشنبه 16 بهمن 1398 ساعت 21:54 http://hghight-zandage.mihanblog.com/

کتاب نظریه انتخاب (Choice Theory) ویلیام گلاسر – که به اسم تئوری انتخاب هم شناخته می‌شود – اگر چه نخستین کتاب او نیست؛ اما بی‌تردید مهم‌ترین کتاب اوست.
کتابی که از نخستین انتشار آن در سال ۱۹۹۸ تا کنون، هم‌چنان مورد توجه علاقه‌مندان به روانشناسی و بهبود کیفیت زندگی فردی قرار گرفته است.
ویلیام گلاسر، روانپزشکی است که از چارچوب‌های متعارف روانپزشکی فاصله گرفته است. او اصرار دارد که راهکار بسیاری از مشکلات ما انسان‌ها، در اصلاح رفتارها و انتخاب‌هایمان نهفته است و نه استفاده از داروهای شیمیایی.
او معتقد است که هر چه مرکز کنترل درونی در انسان‌ها بیشتر تقویت و تثبیت شود، مشکلات و چالش‌هایشان در زندگی کمتر خواهد شد.


https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8

درود وسپاس فراوان آران عزیز

مترسنج چهارشنبه 16 بهمن 1398 ساعت 17:29 http://dar300metri.blogsky.com

صفای هر خانه ای

دو هفته اس اَجی و
آقاجانُ ندیدیم

ممنون از حضور عزیزتون

کیهان چهارشنبه 16 بهمن 1398 ساعت 15:44 http://mkihan.blogfa.com

چه شعر زیبایی خاخورم!
دلمان لرزید
ما همان مردمانیم کم توقع و پر بیم و امید
سپاس از شما که هستی

بله،ما همان مردمانِ کم توقعِ پر بیم و
امیدیم.
به قول استاد صالحی؛
"مردمان ساده ی بی نصیب من
هوای تازه می خواهند،
ترانه ی روشن،
تبسم بی سبب،
واندکی حقیقتِ نزدیک به زندگی!"

بله برارم،
اصلا نمیشه از "زندگی"بگیم و
یادی از سیاوش خان کسرائی و
شعر:
آری آری زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرینه پا برجاست....

سلامت باشی برارجان،سپاس از شما و
حضور همیشه عزیزت
درضمن؛
دل دشمن تون بلرزه

کیهان چهارشنبه 16 بهمن 1398 ساعت 08:26 http://mkihan.blogfa.com

خوب خوب خوب ببینم ..اولندش دستش درد نکنه که تشت را شکونه اون هم ززززززززززززززارت
آخه خواهر من اون دفعه که شروع کردی به لحاف ملحفه شستن خاطرم هست که یک هفته مریض شدی و تا کلی سرم رنگی از طریق رگ تناول نکردی خوب نشدی! البته هنوز هم فکر کنم چندان رو براه نباشی از شواهد و قراین این را فهمیدم
پس لطفن یه ریزه مواظب این خاخور ما باش آخه ما همین یه خاخور ماه جان را که بیشتر نداریم اون هم تو هر دفعه اینجوری ....اخه چی بگم
همان بهتر که زااااارت بزنم من هم بند رختها را ببرم که جایی برای پهن کردن نداشته باشی
مرسییییییییییییی که هستی خاخور جان

سلام بر امیر کیهان برارم.امید که شما خوب و
خوش و
سلامت باشی برارجان

واااااااای
نکنین این کارها رو.خونه که بدون بند رخت خونه نیست
راستش اون تشت رو خودش واسم خریده بود.یعنی ده تومن بهش دادم،گفتم برو یه تشت بزرگ بخر،
بعد رفتم پشت پنجره،که مثلا دورا دور هواش رو داشته باشم.
فکر کنین
پشت پنجره ایستادین و
سر کوچه رو می پایین،که یهو می بینین،یه تشت پیچیده تو کوچه!

یعنی اونقدر دادا کوچیک بود،انگار تشته راه می رفت

القصه ایشان رفتن یه تشت خریدن،۶۰تومن
والبته قول گفتن،که زین پس به تشت و
مشت کاری نداشته باشن.

وبعله.درسته درسته،روبه راه نیستم برار جان.و ممنون،خیلی ممنون از همه لطف و
برادری شمابلامیسر

مهرداد سه‌شنبه 15 بهمن 1398 ساعت 15:33

شبیه بی‌بی محله ماس.
خدارحمتش کنه آتیش به آتیش سیگار می‌کشید با یه تکه چوب مخصوص که ما بهش می‌گفتیم چوخ.

شبیه ی خاتون ولایت ماس.
خداوند بی بی و
خاتون رو رحمت کنه.
ها کاکو،آتیش ب آتیش سیگار می کشید.با همون تکه چوب،که بهش چوپُخ می گفت.
هیییی؛
خدا آخر عاقبت همه ی ما رو ختم ب خیرکنه..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد