<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

من تاریکی رو دوست دارم. . .

            

 فکر کردم  دلم می خواد یه چیزایی بهت بگم؛که هیچ وقت بهت نگفته بودم. . .  

این که من  چقدر قیافه تو،

صداتو،

لحن حرف زدنتو ،

حتی باهام دعوا میکنی،

خنده ها تو،

همین خنده ای که میکنی، 

که من خیلی وقت ها نمیفهمم

به من میخندی؟یا واقعا خوشحالی. . .

اهمیتی که به کارت می دی ,به شاگردات می دی

شانی که برای خودت قائلی 

خودتی!

همین آرایش ناشیانه یِ قشنگی  که کردی رو؛دوست دارم!



پ.ن1؛ بمب؛یک عاشقانه فیلمی به کارگردانی و

نویسندگی "پیمان معادی "و تهیه کنندگی "احسان رسول اف" که "النی  کارایندرو"موسیقی ساز مطرح  سینمای جهان با حضوردر پروژه" بمب؛ یک عاشقانه "  برای اولین بار،موسیقی یک فیلم از سینمای ایران را ساخته است....محصول ۱۳۹۶ بوده،که داستان فیلم،در میانه سالهای جنگ، و در اوج بمباران تهران است و

"لیلا حاتمی" در نقش "میترا/معلم خصوصی زبان"....و" پیمان معادی "  ایفاگر نقش "ایرج ذکایی/ناظم مدرسه" است.

بمب ؛یک عاشقانه ،روایتگر ،عشق،دلدادگی،زندگی و امید؛و راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست؛...



پ.ن2؛ تصویر مربوط به نشست خبری" بمب؛ یک عاشقانه"است .


پ.ن3؛سعدی علیه رحمه فرموده،

گر منزلتی  دارم برخاک درت میرم /باشد که گذر باشد  یک روز بر آن خاکت....؛به نظرم،آدمی  که برای خودش شأن  و منزلت قائلِ ،به کسی نمی خنده؛و قطعا،خنده اش  از خوشحالی و

کیفوریِ . . .


پ.ن4:عنوان از دیالوگ های فیلمِ.البته که من هم تاریکی رو خیلی دوست دارم.تاریکی سینماها رو ام خیلی دوست دارم...تو تاریکی راحت ترم و

مامانم  همه ی برق ها رو روشن میکنه و

به ام می گه....؛"تو کورقوقوای مگه؟!"ومن خنده ام میگره و

تو ذهنم چشم ها و توک مچه ی

 کور قوقو،یا همون  جغدِ بوف کور پلی میشه.




نظرات 15 + ارسال نظر
donya پنج‌شنبه 20 آذر 1399 ساعت 20:42

سلام عاااااااااشقتم

مواظب خودت خیلی باش

شادباشی وسلامت وخوب

آخرهفته ات خوووش

سلااااااااااام عشقه زلال و دلنشین امدنیا بانوی گل ام
فدای مهرورزی تون بشم من
وهمچنین عزیز دل ام
شادو سلامت و سبز باشی و
همه ایام تون خوش بادااااا

گیله مرد جمعه 9 اسفند 1398 ساعت 01:22 http://www.guilemard.blogfa.com

ماجان لُطف بوکون ، او لاکو (کُر) که پست بعدی میان پوشتا گوده خوته (خوفته) ، بیدارا کون ، آنه بگو درست نیه مهمان آیه پوشتا گوده خوته !! بی احترامیه ، بگو ویرسه... بگو خو حجابم رعایت بُکونه

جان ماجان؟
به روی چشم.
وی ریس لاکو.ویس خوبیت ندانه ، اوتو کته ای.ویریس ئی پاشاکی چئن گونن گیلکان بپیسِن
گیله جان؟تا تره چای باورد، لطف بکن، اوطرف نیگا بوکون،مو الان ئی لاکو لحاب دشانم
البته یتا دِ،اجور عکس دانم.خا پست بنم.شومو مئترز نبونی؟

گیله مرد جمعه 9 اسفند 1398 ساعت 01:15 http://www.guilemard.blogfa.com

تشکر از تحلیل و معرفی فیلم بمب یک عاشقانه !!
با عرض پوزش !! ما که این فیلم رو دیدیم از هیج کجاش خوشمون نیومد ، جز یه جاش !!
اونجا که سیامک انصاری در نقش مدیر مدرسه ، سر صف به دانش آموزا میگه : آخه مرتیکه تو که میری تو دستشویی می نویسی ، شقایق دوستت دارم ، اگه اون شایق بفهمه تو رو نجاستت یه آفتابه آب نمیریزی که تُفم کف دستت نمی ندازه !!!

آفرین.همه ی سکانس های سیامک،مو بلند بلند خنده بوکودم.والبته اومیزانم کی ،آقای معلم خانم فارغ بئوستبون،بگوتن با شعر بخوانی،مره خیلی خوش بوما

دیگه اینکه،
خیلی خوبه که سلیقه ها متفاوتِ.وخیلی ام عالی،شما خوشتون نیومدمثلا من فیلمِ،به همین سادگی رو بیست و
چند بار نگاه کردم.از نظر پسر عمو،دختر عمو،سایربستگاناین فیلم مزخرفهولی من ،همچنان علاقه به تماشاش هستم.

دنیا جمعه 2 اسفند 1398 ساعت 01:08

درود عالی نگری عزیزم

سپااااااس ازحضور سبزت

شادباشی وخوب

سلام دنیا بانو جان،
خیلی ممنون از لطفت عزیز دلم.
سپااااااااس از حضور عزیزو
دوست داشتنی شما.
خوب و شادو
خرم باشی همیشه...بلامیسر

کاکتوس پنج‌شنبه 1 اسفند 1398 ساعت 19:44

به به.می گول کاکتوسمی دیل تی واسی لرزانه

دنیا غلامی پنج‌شنبه 1 اسفند 1398 ساعت 03:02 http://www.bloodorange94.blogfa.com

درود دعوتی گلم

درود!
مرسی عزیزم

دنیا چهارشنبه 30 بهمن 1398 ساعت 13:51

این حُکمِ پرنده ای ست

که بی لام،که بی کام،که حتما تمام

تنها به عشقِ بی امانِ تو

از خوابِ اتفاق وُ...

درود عالی بودگلم

سبزباشی

....❤
درود و سپاس عزیزم
سلامت و شاد باشی

donya چهارشنبه 30 بهمن 1398 ساعت 13:50

سلام گلم مثل همیشه پست ها وتصاویر عاااااالی بود

لیلا حاتمی عشقه عشق

سلام عزیز دلم ،خیلی ممنون از نظر لطف تون ❤


طاها چهارشنبه 30 بهمن 1398 ساعت 11:49

سلام
تو تاریکی محض که نمیدیدمش، خیلی قشنگتر دیدمش، زیباتر از همه روشنایی ها... حالا من عاشق تاریکی ام

سلام بلامیسر
خوش بآمویی
زیبا تر از همه روشنایی ها....

آران چهارشنبه 30 بهمن 1398 ساعت 11:41 http://hghight-zandage.mihanblog.com/

گمان می کنم هر آدمی
باید پشت پنجره ی اتاقش،
یک گلدان گل شمعدانی
داشته باشد،
که هر بار گلهایش خشک می شود و دوباره گل می دهد،
یادش بیفتد که روزهای غم هم
به پایان می رسند!

بله،درسته!
روزهای مغموم می گذره و
از رنج که آدمی به گنج می رسه.

مرسی آران عزیز

بلاگر چهارشنبه 30 بهمن 1398 ساعت 10:44 http://tosan35.blogsky.com

با تو دوست دارم چراغهای خاموش را
آرامش چنگ زدن در دستانت
رهایی از حسرت را
ایمان به روز واقعه
نهان شدن ابدی در قلبت را

سلام ،
خیلی ممنون از حضور سبزشما

صبا چهارشنبه 30 بهمن 1398 ساعت 01:08 http://www.5eafaq.blogfa.com

سلام باران جان
چقدر دوست دارم این فیلم رو ببینم. خیلی وقته قصد دیدنش رو دارم. من عاشق بازی لیلا حاتمی هستم و هر فیلمی بازی کنه باید ببینم.

سلام ،
سلام به روی بهتر از ماهتون
جان و دل تون سلامت و
خوش

اجازه خانم؟
من هم همین طور،لیلا بانورو دوست دارم و؛نقش هایی رو که بازی میکنه دوست دارم...

Manizheh سه‌شنبه 29 بهمن 1398 ساعت 19:45 http://engmoochesh95.mihanblog.com/




Very nice blog


ممنون از حضور تون

Sia سه‌شنبه 29 بهمن 1398 ساعت 16:09 http://www.siamakamini.blogsky.com

حالا پی بردم که پُر ارزش‌ترین قسمت من همین تاریکی، همین سکوت بوده. این تاریکی در نهاد هر جنبده‌ای هست، فقط در انزوا و برگشت بطرف خودمون، وختیکه از دنیای ظاهری کناره گیری میکنیم بما ظاهر میشه.
اما همیشه مردم سعی دارن از این تاریکی و انزوا فرار بکنن، گوش خودشونو در مقابل صدای مرگ بگیرن، شخصیت خودشونو مییون داد و جنجال و هیاهوی زندگی محو و نابود بکنن!
صادق هدایت

"تنها حقیقتی که برای هر کسی وجود داره خود همون شخصه. .."

"صادق هدایت"


ای خنک آن را که ذات خود شناخت
در ریاض سرمدی قصری بساخت

"مولانا"



زور زور سپاس سیا گیانه که م

آران سه‌شنبه 29 بهمن 1398 ساعت 12:35 http://hghight-zandage.mihanblog.com/

در هوایت بی‌قرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
جان و دل از عاشقان می‌خواستند
جان و دل را می‌سپارم روز و شب
تا نیابم آن چه در مغز منست
یک زمانی سر نخارم روز و شب
تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب
می‌زنی تو زخمه و بر می‌رود
تا به گردون زیر و زارم روز و شب
ساقیی کردی بشر را چل صبوح
زان خمیر اندر خمارم روز و شب
ای مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم روز و شب
می‌کشم مستانه بارت بی‌خبر
همچو اشتر زیر بارم روز و شب
تا بنگشایی به قندت روزه‌ام
تا قیامت روزه دارم روز و شب
چون ز خوان فضل روزه بشکنم
عید باشد روزگارم روز و شب
جان روز و جان شب ای جان تو
انتظارم انتظارم روز و شب
تا به سالی نیستم موقوف عید
با مه تو عیدوارم روز و شب
زان شبی که وعده کردی روز بعد
روز و شب را می‌شمارم روز و شب
بس که کشت مهر جانم تشنه است
ز ابر دیده اشکبارم روز و شب

https://as8.cdn.asset.aparat.com/aparat-video/11e62be9477f3a1de8e377e52e236f5f4570854-360p__62919.mp4

از 66به بعد بود که ،صدای استاد بر دلمان نشست.مثلا یادمه از دایی کوچیکه پرسیده بودم،اینی که داره روزو
شب میخونه کیه؟گفت؛"شهرام ناظری"
ومن ،تو ذهنم به روز روشن و
شب پرستاره فکر کردم.به عید فکر کردم.به توپ در کردن فکر کردم و
گریه ام گرفت.
دایی پرسید ،چرا گریه میکنی؟
آن زمان،برای من، توضیح گفتن .از ذهن گفتن..سخت بود.
کوتاه و
مختصر گفتم؛"اشکبارم روز و
شب"
قشنگ و
بلند بالا خندید.

بگذریم...

خیلی ممنون از انتخاب بسیار قشنگ تون،آران عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد