<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

من دلم سخت گرفته است....

                             

وقتی میگم؛ عجب تازه دامادی! "دقیقا مردشریف(برادرم) و آقاجان (پدربزرگم) همین شکلی  میشن.

                                 

بعضی باباها- موهای پسر شونو کوتاه میکنن.حمومش می برن.مردشریف ام جزءهمون باباهاست.البته  پسرش_مش محمدحسام  - ماشاءالله بزرگ شده،دیگه خودش می ره حموم.اما کوتاهی موها با پدرشه.چند روز پیش به ام گفت،می خوام آرایشگرمو عوض کنم!پرسیدم چرا؟گفت؛تفاهم نداریم.غش رفتم.گفت،من میگم اول این ورو بزن.اون ورو می زنه!میگم،چه فرقی میکنه؟میگه خوشم میاد!

دوس دارم مث توفیلم ها بگم،آقا اول اینو کوتا کن!!

      بعد گفت؛کی بریم؟قدم بزنیم؟گفتم،تو این اوضاع؟گفت؛اوضاع مزخرفی شده.سعی کردم نخندم.گفت،درس خوندنمونم چرت پرت شده.غش رفتم.گفت؛یه دقه گوشی دستت باشه،من برم فایل صوتی آقا معلمم رو بیارم،باهم گوش کنید.رفت و آورد و مختصری گوش کردیم.پرسید،شنیدی؟گفتم،آره.آقای قنبری،از دیارپاشاکی.گفت؛آره،آره،خود خودشه.باز بازنشسته شدها.ولی خواهش کردن،آوردنش.                        گفتم؛دلم خواست باهم  میرفتیم دم دبستان،زنگ خونه ی بابای مدرسه رو می زدیم،میگفتیم،آقای زاهد؟میشه فکر کنی؟ بچه ها سر کلاسن؟والان زنگ سومِ؟زنگ تفریحُ به صدا درآری؟میشه سکوت مدرسه رو بشکنی؟

قشنگ خندید.گفت،چه مسخره بازی ای.زنگ سومِ!.گفتم،بوی چی میاد؟گفت،قرمه سبزی.تو ازکجا شنیدی؟گفتم،این یه رازِ.خنده اش گرفت.

                      

   واما این تصویر؛مثل همون سکانس توی فیلم.مثل پشت صحنه اش،هربار بعد حموم  کردن آقاجان ؛مردشریف به گریه می افته...

خیلی ممنون که، درکش می کنید.