ورای نوروظلمت؛از زمین وآسمان فارغ!

چهارشنبه 17 اردیبهشت 1399 ساعت 18:49

بشو زای ، بشو تره سوجانِیه ، بشو تی شلواره دوکون ،
هَتو ک . و . ن لختی باموئی گاز سَر ، اَمو نخواییم تو آشپزی بُکونی با کیا بِدینیم !!!!؟؟

شیمی کامنت خیییلی باحال بوووو
خودایا؟گیله مردِ اجور دتر قابیل و
دس کمال دار فادان

باشماق

دوشنبه 15 اردیبهشت 1399 ساعت 07:02

با درود
سه قلو خیلی سخته
یک بار آقا و خاتمی که سه قلو داشتند می خواستند اتوبوس سوار شن واقعا کار سختی بود البته مردم کمکشان کردند دو تا بغل پدر بود که باید از درب جلو سوار می شد و همسرش به یکی دیگه و یک ساک بزرگ از درب عقب سوار شد

درود بر شما
بله،ترو خشک کردن سه قلو خیلی سخته.خیلی ام بچه های شیطون و بلایی هستند.ختر دایی تعریف کرد،از بس ورجه ورجه میکنن،همساده ی طبقه پایینی،همه اش با اینها درگیرِ،یعنی اونقدر اومده دم درشون درزده،به سکوت و مراعات حال همسایه ها،دعوت شون کرده ،خسته شده...ولیکن گویا یه دم غروبی ای، میزنه به سیم اخر،زنگ میزنه،۱۱۰ میاددختر دایی گفت،مامور اومد در واحد شونو زد،سه تایی رفتن درو باز کردن و گفتن؛سلام آقای پلیس.بفرمایید تو.
باباشون وقتی از سرکار برمیگرده،سوار ماشین شون میکنه،میبره دور دور،بلکم قدری همسایه ها در آسایش باشن و
اینهام قدری خسته.البته همسایه درغیاب بچه ها درآسایشن،ولی بچه ها خسته بشو نیستن:

مهرداد

یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت 22:40

مشغول آشپزی هم هستن
همرا غذا باید لقمه شه بره

فیگور شون میگه،خیلی ام حرفه ای اند

باشماق

یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت 08:14

با درود
خداوند یک اینطور هدیه ای برای بار. دوم بما عنایت فرماید بلند بگو آمین
نوه خیلی خوردنی است

درد بر شما
به به.به روی چشم؛الهی آمیییییییین

دختر داییِ مامانم پنج تا نوه ی (یکی از پسرهاش سه قلو داره)دوست داشتنی داره،به سلامتی ششمیش مهرماه هبوط میکنه.ان شاءالله خداوند به اذن خودش دامن همه آرزومندان رو سبز کنه.