<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

خواب وجین

        

* کمک و همیاری بانوان (شالی کار )برای وجین ( تمیز کردن )شالیزار های آقاجان.

* مرحوم کسرائی فرمودن؛"گاه گاهی هم /همره پرواز ابری در گذر باد/بوی عطر نارس گل های کوهی را/  در نفس پیچیدم آزاد/

اینجا از وجین به بعدِ که ؛..کم کمک_عطر بوی برنجزار /در نفس می توان پی چید آزاد..

*امروز با مامان تلفنی صحبت کردم.گفتن کارمون(وجین شالیزار) تموم میشه.گفتن مربای توت فرنگی پختم یادت کردم/بعدخندید.

خنده ام گرفت.

تعریف کنم؟

خب.هفته ی پیش،ماجان تو خواب و بیداری بود ...که عطر بوی توت فرنگی شنید.با چشای نیمه باز،نیم نفسی کشیدو

تو دلش،خانم همسایه اش رو دعا کرد.

که خداوند سلامت نگهت داره خانم.عجب عطربویی راه انداختی.چه موسیقی ام پلی (ترانه بنویسِ مهستی) کردی.

بله،جونم براتون بگه که،ماجان  یه نفس عمیق_از نوعه اثاثیش کشید ... نمی دونم؟چرا هوش از سرش نرفت؟ 

که قدری هوشیار شد!!

فکر کرد؟ سوال پرسید؟تو دلش گفت،ماجان؟این عطر و بو؟پُر واضح نبود؟

جان من یکی دیگه بکش!بینیم چی به چیه؟!!!

القصه،

نفس کشیدن همانا و

ماجان از بستر به سوی اجاق گاز پیتکو پیتکو  کردن  همانا.


نمی دونم چرا؟ماجان یادش نی،

کِی بیدار شده ؟

کِی؟سمت یخچال رفته؟

کِی قابلمه توت فرنگی رو گذاشت رو اجاق؟

کی مجدد خوابش برده؟


مامان خندید .بعد گفت؛حالا خوبه عقلت می رسید زیر اجاقُ کم بگذاری.گفتم،خودمم متعجم،چطور شعله اش رو میزون کرده بودم؟که اگه سر ظهر ام بیدار میشدم،مرباهه چیزیش نمیشد.

گفتن،حالا مربا تی سرفیدا .ترا به خودا_ مواظب بوبو،تره _له خانه زندگیه آتش نزنی.


بگذریم،

یه کم شعر بخونیم؟


"خواب چون درفکند از پایم

خسته می خوابم از آغازِ غروب

لیک آن هرزه علف ها که به دست

ریشه کن می کنم از مزرعه،روز،

می کنم شان شب درخواب،هنوز. . ."



به مامان گفتم،بعد مدت ها یکی  زنگ دَرو  زد.نگا کردم ،دیدم همون خانومیه که، به اش گفته بودم،لطف می کنید_بازم تشریف بیارید.

رفتم دم در.بعد سلام و احوالپرسی...،،همین جور که مشغول نوشتن قبض بود،گفت؛خانوم ماجان چه میکنید با کرونا؟

اونقدر لحنش باحال بود.لبخندم گرفت.گفتم،باهاش رفیق شدیم.گرفتیم و

خوب شدیم.

چشم هاش گرد شد .یهو یادش اومد فاصله اشتباهی رو رعایت نکرده.مث فنر پرید وسط کوچه....واکنشش  مثال یه سکانس کمدی  باحال بود،دلم خواست بلند بالا بخندم.تو دلم گفتم،استغفرالله ربی...که پرسیدن؛چطور شما نَمُردین؟

وجدانن مث شیت ها به اش نیش خند زدم،

گفتم،خواست خدا بود.

گفتن؛آخه شوهر خواهرم گرفت مرد.چندتا از فامیلامون مُردن.شوهر خواهرشوهرمم مرد.

گفتم،خدا رحمت شون کنه.

گفت؛واقعا شما گرفتین و

زنده موندین؟


یه شعر دیگه بخونیم؟


"من شاخه ای ز جنگل سروم

از ضربه تبر

بر پیکر سلاله من یادگارهاست

با من مگو ز شکستن

هرگز شکستگی بر ما شگفت نیست

بر ما عجب شگفتگی اندر بهار هاست

صد بار اگر به خاک کشندم

صد بار اگر استخوان شکنندم

گاه نیاز باز

آه هیمه ام که شعله برانگیزد

آن جنگلم که ریشه از آن خیزد"


زنگ زدم آژانس ،گفتم خانوم فلانی؟ می رم پیش لیلا.

رسیدم پیشش.زنگ زدم.پنجره رو باز کرد.گفت؛سلااااام.الان میام پایین.اومد پایین.تا منو دید،پرسید با کی اومدی؟گفتم با آژانش.گفت ،همین دو قدم راهو؟خب .نا نداشتم راه برم.گفتم؛لازم بود بیام پیشت.

دوساعت و نیم  _گیلکی گفتم و

شرق گیلانی شنیدم.

 قدم زنان،سر به هوا برگشتم خونه.


یه دیالوگی  به ذهنم رسید،بنویسم؟

خب می نویسم.ولی قبلش  /صبح شما بخیروخوشی باشه ان شاءالله. . .

"رئیس!

من براستی خیلی خسته ام،خسته از دردی که می شنوم و

احساس میکنم.. ."



نظرات 5 + ارسال نظر
کاکتوس پنج‌شنبه 22 خرداد 1399 ساعت 09:05

نخسته رفیق
چی شدی این روزا؟

چاکرم رفیق

دلم گرفته ز این جا

نرجس چهارشنبه 21 خرداد 1399 ساعت 11:14

ممنون... نمیدونم چرا بازم پیامم نصفه اومده... دیگه روم نمیشه اطلاع بدم... نوشته بودم که بابام هم نزدیک عید مبتلا شد و و دوهفته آریا بستری بود. خداروشکر خوب شد.
بازم تضمینی نیست همین پیامم هم کامل بیاد.. حتی قبلی رو عکس گرفتم که بدونم تا کجا نصفه اومده... ولی نمیدونم چطور ارسال کنم.
آها... و نوشته بودم بعد از 7 ماه بالاخره اومدم گیلان...

والا من ام نمی دونم!!!چرا کامنت های شما اینطوری میشه؟

الهی شکر.ان شاءالله پدر جان به اتفاق عزیزان عزیزهمیشه سلامت و خوش باشند.

چه فصل خوبی ام تشریف آوردین.پاچ باقلا،پیاز و فلفل محلی
حسابی بهتون خوش بگذره...

نرجس سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 17:10

سلام سلام. خوبین؟
آقا من مدتی نبودم و ماجرا بسیار داشتم و انگار شما هم نبودید و ننوشتید.
بلا دوره انشالله، شما هم کرونا رو گرفتین؟

سلام،سلام،علیکم سلام .خیلی خوش برگشتین.امید که ماجراهاتون بخیرو خوشی بوده...
سلامت باشین نرجس بانو جان بله،ما هم کرونا گرفتیم و
بهبود یافتیم.
گویا کرونا برگشته و
مجددن اوضاع گیلان و مازندران خوب نیست.

صحرا سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 16:52

باران عزیز، تا قبل این پست نمیدونستم مبتلا شدین، امیدوارم الان بهتر شده باشید و روزای سختش تموم شده باشه. لطفا مراقب خودتون باشید

صحرا بانوی بلامیسر
قربان محبتتون عزیز دلم ،مرسی از همه لطف و معرفتتون.امید وارم از اون روزای سختِ غم انگیز...،دوست و
دشمن تجربه اش نکنه.به روی چشم.لطفا شما هم خیلی مراقب خودتون باشین تی جان قُوربان بشم

باشماق دوشنبه 19 خرداد 1399 ساعت 23:40

جالب بود
با درود مگه با مادر یکی محل نیستید که تلفنی صحبت می کنید ؟
فاصله اشتباهی این روز ها زیاد در مسجد رد و بدل می شه
میگن نماز جماعت باید شانه به شانه باشه
ولی حالا شده فاصله ی اشتباهی
کلی هم این بلبوشی ها را نسبت می دهند به سند ۲۰۳۰ بیست سی

سپاس
درود بر شما
مادر رشت نیستن.
۸ بهمن ۹۸/مادرتوسط خانم همسایه (خواهر زاده خانم همسایه، تهران_ جراح و متخصص ارتوپدی هستن)مطلع شدن که/ کرونا به رشت آمده .ولیکن کوچ کردن روستای پدری.مشغول باغداری و کشاورزی هستن.
عروس ها مون در یک ساختمان، بالا سر مادرهستن/مامان باهاشون تلفنی صحبت می کنه:):)

ما همیشه فاصله ی اشتباهی رو رعایت کردیم و میکنیم.خداوکیلی آقایی ام ندیدیم که رعایت نکنه.مثلا تو تاکسی.اما خانومای گل زیاد دیدیم.خصوصا خانوم های محجبه ای که سرانگشت شون صلوات شمار نصب کردن.اصلن نمی دونن اجتماع یعنی چه!
یادمه وقتی از تاکسی پیاده شدم.اول فکر کردم سکته کردم.بس که خانومه منو ندید و له کرد.
بعضی هام وقت پیاده شدن،چادر من ام میخوان ببرن.ولیکن بدین جهت،اگه قرارِ با تاکسی جایی برم،همیشه کرایه سه نفر حساب میکنم.البته تو مسیر،خانم بچه بغل دیدم،میگم سوارش کنه.

خیلی ام عالی.والا سر نماز جماعت مغرب و عشاءمسجد فاطمیه رشت بودیم. حاج خانوما،انگار هماهنگ کرده بودن،انگار تو دست هاشون میله گرد کار گذاشتن،اومدن قامت ببندن،زدن پهلوهامو داغون کردن
بگذریم
اصن
"اشتباه از ما بود
که خواب سر چشمه را در خیال پیاله می دیدیم. . ."

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد