<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

عنوان ندارد!


 


 خلاصه اینکه؛

سرگشته ی محضیم و

در این  وادی  حیرت!

عاقل تر از آنیم  که دیوانه نباشیم. . . 

                                   

بچه ها  سوال پرسیدن رو دوست دارن.چرا؟چون بزرگترها همه ی سوالها رو بلدن.

وقتی هایی هم که بزرگترها غرق کارهاشونن.بچه ها ور شون میگیره سوال بپرسن.

و همونجوری که بزرگترها به کارهاشون می رسن...پاسخ گوی پرسش ها  هم میشن.

البته تا وقتی که .....

ولیکن اینجوری شدکه،به جای اینکه لیوان چای دست بگیرن.نیست که سرشون تو کارخودشون و برگه ها بود... همزمان هم  پاسخ میگفتن/دست شونو فرو بردن تو چای یخ زده /...لیوان چای ریخت و...باقی قضایا.


          

نظرات 6 + ارسال نظر
دست نوشته ها شنبه 14 تیر 1399 ساعت 17:26 http://sunray.blogsky.com

عکس اولی مربوط میشه به فیلم "جاده" یا به ایتالیایی "لا استرادا" یکی از شاهکارهای بازیگری آنتونی کوئین. دختری هم که تو عکسِ و آنتونی کوئین تو فیلم از مادرش خرید، نقشش رو خوب بازی کرد.

باریکلا آقای همسایه ی باهوش
اون دخترِ تو عکس.جولیتا ماسینا همسر فدریکو فلینی کارگردان مشهور ایتالیایی بود.
بله.نقشش رو خیلی خوب بازی کرد.

ماهور جمعه 13 تیر 1399 ساعت 00:45 http://Www.maahoor.blog.ir

اجازه خانوم؟

آران پنج‌شنبه 12 تیر 1399 ساعت 14:57

یک نظر بر یار کردم ،
یار نالیدن گرفت
یک نظر بر ابر کردم ،
ابر باریدن گرفت
یک نظر بر باد کردم ،
باد رقصیدن گرفت
یک نظر بر کوه کردم ،
کوه لرزیدن گرفت

تکیه بر دیوار کردم ،
خاک بر فرقم نشست
خاک بر فرقش نشیند ،
آنکه یار از من گرفت

رنگ زردم را ببین ،
برگ ِ خزان را یاد کن
با بزرگان کم نشین ،
اُفتادگان را یاد کن

مرغ ِ صیاد تو اَم ،
افتاده ام در دام ِ عشق
یا بکش یا دانه ده ،
یا از قفس آزاد کن


اخوان ثالث

درود بر شما آران عزیزو گرامی.ممنون از حضور همیشه خوب تان

باشماق پنج‌شنبه 12 تیر 1399 ساعت 08:32

با درود
دلم سوخت چه مظلومانه کنار دیوار نشسته
حالا اینطوری شده ام قبلا بعضی وقتا خشونت می کردم
در دور همی ها بچه ها از آن تعریف می کنند و می خندن
البته خیلی هاش را یادم نیست
مثلا.دخترا گفتند قبض تلفن که آمد مکالمه خارج توش بود
خب الکی ما انگلیس را گرفته بودیم و الکی انگلیسی صحبت می کردیم !

درود بر شما
دلتون نسوزه.اون خودشو به موش مردگی زده.تا زودتر قال قضیه کنده شه.که از چهره ی عصبانی و بامزه تر شده ی طرف مقابلش /خنده اش نگیره.

دخترا خیلی خوووب کاری می کنند.

مهرانه پنج‌شنبه 12 تیر 1399 ساعت 01:40 http://dosekemohabat.blogfa.com

مشتاق توام با همه ی آسی و پاسی
با کوه گناهان و خطاها و معاصی
این بار چرا هول شدم، قافیه بد شد
دربست حرم... زیرگذر... بست طبرسی
آقا! حرم تو هتلی هشت ستاره ست
خوش حال و هوا، با برکت، شیک و اساسی
خیلی حرمت شکل بهشت است ولی نه
شرمنده! چه تشبیه سخیفی، چه قیاسی
عقل آمده زانو زده تا اذن بگیرد
پشت در این مدرسه ی هشت کلاسی
هر کس که نگاهش بکنی آمده اینجا
حتی من کم، این من بد، این من عاصی
تنها نه خراسان شمالی و جنوبی
ایران همه جایش شده از بوی تو یاسی
من آمده ام توی حرم جامعه خوانی
تا دوره کنم بحث خوش عشق شناسی
بر قامت این شاعر دلخسته بپوشان
از خلعت آقایی خود تکه لباسی
یک عمر امیدم به شما بوده و این در
آقا نکند روز قیامت نشناسی
در بازی ما برد از آن دل و عشقست
نه تیم ابومسلم و نه فجر سپاسی
با پای خودش آمده این آهوی وحشی
حالا بزن ای عشق تو هم تیر خلاصی [گل]

سلام
خیلی ممنون از حضور سبز شما
سپاس

مهرداد چهارشنبه 11 تیر 1399 ساعت 19:39

دعواشون کردین

کی من؟خودا ننمایه کاکو.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد