<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

یک تصویر!


نظرات 7 + ارسال نظر
سینافرامرزیان سه‌شنبه 31 تیر 1399 ساعت 10:01 http://www.zehne-computer.blogsky.com

غروبِ پاییزه… دلم، غم انگیزه…●♪♫
چشمِ فلک؛ نم نم…●♪♫
اشک هاشو می ریزه●♪♫
ای آسمون من هم؛ دلم پره درده…●♪♫
مثلِ تو؛ غمگینه●♪♫
از زندگی، سرده●♪♫
جوونیـم؛ خزون شــده●♪♫
دلم، بی همـــزبون شــده●♪♫

Untitled 2 1 دانلود آهنگ غروب پاییزه دلم غم انگیزه قاسم جبلی
عشق و امید و زندگی؛ نصیبِ این و اون شده●♪♫
پاییـــز؛ بــرام یک زندونه●♪♫
بعدِپاییز؛ زمستونه●♪♫
منم غروبِ پاییزم…!●♪♫
همیشه چشمم گریونه…●♪♫
کمتر ای مونسِ جان؛ بر منِ دیوانه بخند!●♪♫
که در این دشتِ جنون؛ عاقل و دیوانه یکیست!●♪♫


یادتون هست این آهنگو(خواننده قاسم جبلی)

نههه،اصلا یادم نیست
ولی میدونم خوانند سرشناس کوچه بازاری و لازاری هستن.

کاکتوس دوشنبه 16 تیر 1399 ساعت 21:13

کاکتوس و کمربند عالی بود
خیلی قشنگه
زود خوب شو لطفا دیگه
دیشب منم چشمم به اسمون بود

ممنونمممم
قربان چشم ها ی قشنگ تون
به روی چشم.قول ،زود خوب شم.

کاکتوس دوشنبه 16 تیر 1399 ساعت 18:33

حالا تو سبب گریه ی مرا می دانی
و می دانی که هیچ چیز
به قدر خنده های تو،
نوزاد ماهیان و گلی که به سپیده دمی می شکفد
خوشبختم نمی کند....

خیلییییی خوب بود ...خودتون نوشتید؟
امید که بهتر شده باشید؟
وگرنه کمربند محترم که یادتونه

حالا تو سبب گریه های مرا می دانی....
پیشانی ام را که ببوسی
چترم را می گشایم
و از گوشه ی قصیده ی عمرم
بیتی بر می دارم
تا برای تو
هزار ترانه بگویم
که تو از عشق
بیش از آن می دانی
که بودا از نیلوفر. . . !

که تو از عشق
بیش از آن میدانی
که کاکتوس با کمربند

نه عزیزم.همه اش رو" محمد رضا رحمانیِ"نوشته.
خوشحالم دوست داشتین
شکر خدا بهترم.ولی خوب نیستم.فقط دی شب کلی یادتون کردم.یعنی رفتم روپاگرد،با قرص قمر یه سلام علیکی کردم و
به اش گفتم،خدا رو چه دیدی؟یه وقت دیدی خدمت رسیدم،سوغاتی موغاتی چی دوس داری بلامیسر!
اهه اهم ی کردو
گفت،بُروتو!بُروتو سربه سرم نزارماجان !
چرا باورش نمیشه؟
ما قراره به ماه و مشتری سفری داشته باشیم؟

قربان محبتتون.مرسی از احوالپرسی تون.

باشماق دوشنبه 16 تیر 1399 ساعت 08:10

با درود
آبادان که بودیم در بهار با گرم شدن هوا تخت را بیرون می زدم و رژه مار ها را پگاه می کردم
دوستم می گفت بچه که بودم از نخل بالا رفتم پایین که آمدم تب کردم روم کردم هیچ دکتری نتوانست تشخیص بدهدکه بیماری ام چیست؟
تا زن کولی اومد از دور دیدم گفت او را مار زده و خودش درمان کرد
شعر پایین منو یاد ترانه ی
من مانده ام تنهای تنها انداخت

درود بر شما
وااای.چه کار ترسناکی.همیشه وقت تماشای راز بقا،قسمت مارهاش شبکه رو عوض میکنم
مارهای اینجا هیچ وقت کسی رو نیش نزدن.خانوم های شالی کار هم باخیال راحت نشاء و وجین می کنن.تنها چیزی که تو شالیزارهای باطلاق مانند یافت میشه،زالو هست.که بیشتر وقت ها متوجه اش نمیشن و
خیلی ام مفیدِ.
ماری که رو درخت بره،خطرناکِ.اینجا یه مدل قورباغه رو درخت زندگی میکنه.

خدا اموات تونو رحمت کنه.این ترانه رو خاله جانم خیلی دوست داشت

دنیا دوشنبه 16 تیر 1399 ساعت 01:00

درود عالی نگری عزیزم

درود و سپاس بلامیسر!

دنیا غلامی یکشنبه 15 تیر 1399 ساعت 22:32 http://www.bloodorange94.blogfa.com

درود مثل همیشه زیباااا بود

دعوتی گلم

درود بر شما
ممنون از لطف تون دنیا بانوی عزیز

به روی چشم

مهرداد یکشنبه 15 تیر 1399 ساعت 20:33

گیلان عزیز.
شرجی شروع شده آیا؟
بهار که می‌شد ما هم مثل عکس قبلی دراز می‌کشیدیم در طبیعت.

زور سپاس کاکویِ ئازیز
بله.چند روزی میشه شرجی شرجیه.
ولایت جلگه ای ما مارو جک جانور ترس ناک نداره.مثلا آب هوای رستم آباد و رودبار ...خشکِ،مارهای خطرناکی داره.خصوصا زیر سنگ ها.لای بوته های شمشاد...
دوسال پیش یک خانواده ای،یه بسته سیر طارم میخره میبره خونه/نگو لای دسه ی سیرها مارِ،بچهه ی خانواده رو نیش می زنه و..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد