<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

همین.

 

 مهاتا گاندی می گوید:

 انعکاس چیزی باش که

 میخواهی در دیگران ببینی؛ اگر عشق میخواهی عشق بورز،

اگر صداقت میخواهی راستگو باش؛ و اگر احترام می خواهی احترام بگذار . . .



پ.ن؛ تصویر از مردشریف !

نظرات 7 + ارسال نظر

خدا آخرت عاقبت این مسافر هارو بخیر کنه!!!!
اینا کلن کسب و کارشون تو خیابونه،احتمال گرفتن کرونا زیادتره واسه اینا،
توکل بر خدا،
انشاالله هیچ انسان مسلمان و خوبی مریض نمیشه،
کافرا هرچیشون شد مهم نیست!!!
ممنون که وقت گذاشتین

الهی آمین.
می دونید؟بیشتر از همه طفلکی ها بچه ها هستن.تو این شرجی هوا/گیج و منگ/سرشونو تکیه دادن به شیشه ی ماشین/دراین ترافیک های سنگینی که خودشون به خیال اینکه خیلی زرنگ تشریف دارن/بوجود میارن،
مثلا از سمت میزنن شانه ی خاکی و
انگار تو قیف گیرکردن

ممنون از حضور شما و
وقتی که گذاشتین

چندتا مطلب تو وبلاگم گذاشتم گفتم بگم شاید مفید باشه:

1_با افرادی که فاصله اجتماعی را رعایت نمی کنند،چه باید کرد؟
2_چرا مردم دیگر مثل قبل طرح فاصله‌گذاری اجتماعی را رعایت نمی کنند؟

3_رهایی از کرونا با فاصله اجتماعی
4_آخرین آمار قربانیان و مبتلایان کرونا در ایران جمعه 27 تیر 1399

بله که مطالب شما قشنگ و
مفیدِ،
سپاس از حضور همیشه خوب تون

سینا فرامرزیان جمعه 27 تیر 1399 ساعت 20:45

دست فروشای گوشه خیابون!!!!
جالب بود

بله،دست فروشای خوش اخلاقِ گوشه ی پیاده رو

باشماق چهارشنبه 25 تیر 1399 ساعت 16:11

با درود
شعر جالبی بود
دیروز مفسر رادیو گفتگو می گفت علت تورم بزرگ بودن نانخور دولتی است
چهار میلیون کارمند دارد چهار و نیم میلیون بازنشسته با عیال تحت سرپرستی آنها چهل و چند میلیون باید دولت سرپرستی کند
البته یارانه بگیر ها را نگفت چند میلیون اند
عقیده من اینست ما که کار خودمون را کرده ایم برایمان بازار کار هم هست ولی اگه دنبالش برویم فرصت کار را از یک بیکار می گیریم
همانطور هم در مورد بانوان همین اعتقاد را دارم الان بانکها سازمان ها شهرداری ها نود در صد خانم هستند
یعنی شغل را از آقایان گرفته اند اگر یک مرد شاغل باشد دست یک دختر را می گیردو ازدواج می کند ولی الان چیه
نتیجه اش این می شود که الان با آن روبرو هستیم
که زمان طاغوت هم با آن روبرو نبوده ایم

سلام بر شما
ممنون که با دقت می خونید.
بخشی از قضیه اون شعر اینه که/یکی میخواست به پسرش ۵ تومن پول بده/منتهی بابت اینکه/عروسِ مانع پس دادن پول نشه/به اون یکی پسرش گفته/بگو پول ازجانب توعه.که ازت حساب میبرن و
پول رو پس میدن.
بله،شعر جالبی هست.

اینکه با همچین پدیده ای در طاغوت هم روبرو نبوده ایم رو /شنیده ام،نتیجه ای را که به تصویر کشیده اید/متاسفانه دیده ام.
بله،نود درصد خانم هستند.
ویک روزی که بابا گیان از دست همکارش عصبانی شد.به اش گفت.توعی که دست چپ و راستتو نمی دونی/اومدی ۲_۲=۴میاری/به ناحق/جای دانای کاربلدی رو اشغال کردی/
خانم همکار گفت/کی من؟/گفت آره،تو./بعد هق هق/به گریه افتاد.
حالا جریان استخدامش این بودکه،فرزندهمکارِ.باباش با چند تا سکه پیش کشی کردن،دخترشو استخدام میکنه.


از یارانه گفتین.اوایل که یارانه مد شده بود/یک سری از بانوان به خیال مستقل شدن/و دست شون تو جیب خودشون رفتن/جدا شدن
چند وقت پیش/یعنی قبل جریان کرونا/ دبیر علوم سارا.بجای درس جدید.از شوهرِ بیفکرش گفت.از پدربیفکرترش.ازهمه ی مردها/که همه مثل همندو
بی درکن .
گفت/خانم فلانی داشت درس میخوند/شوهرش تی وی رو زیاد کرد.
گفت/داشت درس میخوند/گفت عصرونه میخام.
گفت/داشت درس میخوند/برق خاموش کرد.
گف/داشت درس میخوند/قوم شوهر اومدن مهمونی.
لحن گفتن هاش طوری بود که/دقیقا ادای دبیر علومش رو به تصویر می کشید.
واینکه من همه اش لبخندِ مایل به نیشخندم می گرفت.سارا شاکی!؟چرا چونی؟
پرسیدم،ایشان ازدواجش اجباری بود؟
گفت/اره.تو از کجا میدونی؟
گفتم/از پدرش گفت.
گفت،پدرش گفت حتمن باید با این پسر ازدواج کنی.گفت خانم فلانی قصد ادامه تحصیل داشت.قصدش ازدواج نبود.
گفتم،داداشم /مرد شریف برام مجله میخرید.مامانمم مطالعه کردن رو دوست داره.میگفت/اول من بخونم.بعد تو بخون.
اونقدر هم تند تند و بادقت میخونه.
گاهی میانه ی خواندن/همون مطالعه اش،پدرم از سرکار می اومد.
خب.سفره میچیدم و
پدر وقتی مادر رو صدا میکرد/مادرمیگفت/بعدا میام.
مادر تماشای اخبارو
با دقت گوش سپردن دوست داره/ادل سروقت اخبار پدر به منزل میآمد.
بعد به ام چشمک می زد.یعنی میخام حالشو بگیرم.خیلی ریلکس،عین پسر بچه هایی که یهو جذب تی وی میشن،جلوی تی وی می ایستن و
دید بقیه رو می گیرین.می ایستاد.
من هم بی صدا از خنده غش می رفتم.
الان که از شوهر خانم فلانی گفتی/یاد پدرم افتادم ولبخندم می گرفت..
بگذریم.سرتونو درد نیارم.امید که خداوند یک فرجی بکنه و
مملکت رو نجات بده.مارو هم ببخشایه وبیامرزه.

دنیا غلامی چهارشنبه 25 تیر 1399 ساعت 00:12 http://www.bloodorange94.blogfa.com

شعور و تکلم را

عشق را به آوار بلند بخوانیم...

درود زیبا بود

دعوتی گلم

....
درود و سپاس /دنیا بانوی عزیزدلم
به روی چشم

مهرداد سه‌شنبه 24 تیر 1399 ساعت 22:21

فاصله اجتماعی رو خوب آمدی
کاکو فشار و خرج و مخارج زندگی شوخی نیست
باید لقمه‌ای نون درآورد

اجتباهی
بله کاکو
حالا این بندگان خدا که روستا زندگی میکنن شکر خدا اوضاعشون خوبه.بیجار دارن،باغ دارن،مال و ماکیان هم دارن.
اوضاع کارگرهای روز مزدِخشک نشین خوب نیست

صبیره سه‌شنبه 24 تیر 1399 ساعت 22:08 http://yebargesabz.blogsky.com

چه باحال و زیباست این عکس
پر از عشق
هر کی هستن خدانگهدارشون باشه

خوشحالم شما هم "چه باحال "دیدینش
هااا،پراز عشقِ
ها والا.ما که نمی شناسیمشون.گویا دم اداره مرد شریف بساط می زارن .آقا تخم مرغ می فروشه/خانم سبزی جات و سیفی جات.
مردشریف گفت/به اش گفتم باباجان؟ زنبیل تو ول کردی به امان خدا،حدعقل فاصله اجتباهی رو رعایت کن

خیلی ممنون از حضورتونبلامیسر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد