<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

بدون شرح!

نظرات 12 + ارسال نظر
آویشن پنج‌شنبه 9 مرداد 1399 ساعت 16:39 http://dittany.blogsky.com

دقیقا ، برف 98 اون قدری نبود که بخواد خرابی به بار بیاره ، اشکال از ضعف مدیریتی این ها بود.
موزه روستایی و هر استانی داشت مثلا اصفهان چقدر هزینه می کردند که آسیب نبینه ولی اینها انگار نه انگار ، به راحتی دارن تخریبش می کنند

یه مصاحبه ای بود،کارگر شهرداری با دست های زحمت کشِ یخ زده اش،شاخه هایی رو که برف شکسته بود خُرد می کرد.چطور ؟شهرداری ابزار کار این عزیزانی رو که سه چهار ماه بدون حقوق کارمیکنن،فروختن...
واینجور شد که ،شهرداری حتی بیل و کلنگ و داس نداره.چه برسه ماشین برف روب و بولدزر...
میدونید؟ما مدیر مدبر ها رو کله پا و
روانه ی سینه قبرستون می کنیم.دزدان چپاول گرایی متظلرِ چند انگشتر انداخته و یقه تا خرخره بسته رو،نشوندیم پشت میز،بعد که سراز کانادا درمیارن.میگیم فلان بودن و بهمان....
خدای تبارک و تعالی مم لکت مونو از شر دزدان و ددان برهاند..

اتم چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 22:18

این موزه بی نظیر هست و خیلی عالی. زمانی که من رفتم هم خانم هایی بودن نون میپختن محلی خیلی خوشمزه و بسیار ارزون.

+من واقعا گاهی حسرت میخورم که این همه زیبایی و پتانسیل وجود داره و بهره برداری ازش واقعا نزدیک به 0 هست. چقدر توریست میتونستن بیان اینجا از نزدیک ببینن این فرهنگ رو. افسوس میخورم که اصلا رسیدگی نمیشه و انگار همه چیز نسل به نسل در حال کمرنگ شدن هست. چه از نظر نحوه صحبت کردن و سبک زندگی و حتی توی نگه داری این بناهای باارزش تاریخی هم داره کم کاری میشه.
من یه مدتی با توریست ها دوست میشدم و میبردمشون بیرون به عنوان دوست که بهشون خوش بگذره و خودمم ببشتر انگلیسی حرف بزنم. جالبه خیلی ها اصفهان و شیراز و تبریز میرفتن ولی کمتر کسی شمال میومد. چون معرفی نشده. چون فکر میکنن هیچی نیست. واقعا حیف از این موزه ها و تاریخ و معماری که کمتر کسی مشتاق به سرزدن بهش هست..

آفرینیه خانومی بودن؟از اون نونآی زرد رنگ روغنی؟می پختن؟چشم های سبزی داشت؟یه دختر به نام سوگند داشت،کنارش می نشست؟اونقدر مهربون و دوست داشتنی بودن
ازش عکس گرفتم،به یادگار داشته باشم

+صد در صد با شما و فرمایشات تون موافقم
متاسفانه تو م م لکت ما اونی که باید سر جاش باشه نیست.

آویشن چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 18:59 http://dittany.blogsky.com

این موزه روستایی مکان خوبی برای معرفی آداب و فرهنگ گیلان هست ولی حیف که پس از باریدن برف سال 98 اصلا بهش رسیدگی نکردن و متاسفانه دچار خسارت شده. کاش سازمان گردشگری و افرادی که در مدیریت اون نقش دارند بیشتر در حفظ این گونه بناها دقت می کردند.

برف ۹۸ عجیب غریب بود.من تعجب میکنم؟!!!چطور س ،پ، اه دست رو دست گذاشت،دقیقه ۹۹ افتاد تو جاده و مسیر ها رو بازگشایی کرد؟
خدا رحمت کنه مهندس قهرمانی عزیز رو.روحش شاد باشه.چقدر تو برف ۸۶ زحمت کشید.به تک تک کوچه ها سرکشی کرد.از مردم بودو بین مردم بود.خدا رحمش کنه

متاسفانه سازمان گردش گری و...فقط دک پوز و افتتاحیه اش مانور دادن.اصل کار رو پروفسور برومبرژه انجام داده،سالها زحمت کشیده و
وقتی به ثمر رسید،اینها آمدن و
دیدین که!!لایق نگهداری نبودن.
حیف.واقعا صد حیف و صد افسوس از این م دیر های نامدیر نالایق.

نرجس دوشنبه 6 مرداد 1399 ساعت 21:00

و اینکه گفتم باعث تاسفه که گفتید مجوز ندادن... آدم انتظار داره حداقل سازمانهای مرتبط، مردم رو تشویق و هدایت کنن به سمت هماهنگی با روح طبیعت و اصالت معماری بومی، مثل کاری که توی امامزاده ابراهیم انجام شده

همین دیگه،وقتی میگن وارد طبیعت شدین،حق جابجایی یک سنگ رو ندارید،آدم انتظار داره فرق بین شهر و روستا رو درک کنه.مثلا در نقشه ی مجوز ،یا همون پروانه ی ساخت آمده،پارکینگ و نمای سنگ ،اجباریست.
شما تصور بفرمایید،یک باب منزل روستایی،به پارکینگ نیاز داره؟یا طویله؟یا مرغ لانه؟
واینجور شده که عزیز روستایی /بجای داشتن یک راس گاو/پراید تو پارکینگ داره،سوار میشه میاد شهر،لبنیات میخره می بره روستا.
بعد دسگاه چمن زن و علف زن میخره.چرا؟چون گاوی نیست که چرا کنه.
واینجوره که روستاها پراز زباله های لبنیات صنعتیِ و...

نرجس دوشنبه 6 مرداد 1399 ساعت 20:58

باز پیامم نصفه اومد

از دست بلاگ اسکای

مهرداد دوشنبه 6 مرداد 1399 ساعت 20:10

زیباس کاکو
فقط یه مشکل داره
اون ظرفه چیه ؟ تو اون طاقچه؟
امکان سقوطش هست، از لحاظ ایمنی مردود اعلام می‌شه .بله

به گمونم گلاب پاچ خانواده باشهبلامیسر
خدایا مرسی که آقای معلم کاکو مهرداد رو زودی بازنشسته کردی

نرجس دوشنبه 6 مرداد 1399 ساعت 17:21

سلام ازماست... محبت دارین❤️

سلام خدا بر شما ❤فدای شما بشممن.

نرجس دوشنبه 6 مرداد 1399 ساعت 10:38

سلام... نمیدونم توی طراحی خونه های جدید هم اجازه میدن همچین طرحی اجرا بشه یا نه

سلاااام
دلم براتون تنگ شده بود❤
متاسفانه بافت روستاها با اجازه ندادن هاشون کلهم تغییر کرده و
برای ماهایی که روستا زاده ایم/شهری شده.
ما خودمون رفتیم ،پروانه ساخت صادرنکردن هیچ/گفتن/مگه موزه میخوایین بسازین؟

باشماق دوشنبه 6 مرداد 1399 ساعت 10:08

بامدادان به خیر و شادی
همان چای لب سوز و لب دوز و لبریز کفایت می کند
ما هنوز از آن بالش های گرد استفاده می کنیم

درود بر شما
بهر حال من آدم تعارفی ای نیستم.به روی چشم،چای تازه دم شرق گیلان قابل شما رو نداره
چه کار خوبی میکنید

ماهور دوشنبه 6 مرداد 1399 ساعت 00:36 http://Www.maahoor.blog.ir


درود بر بانو باراندلمان خواست یک چای دو نفره در کنارتان


درود بر شما عزیز گرامی،چای قابل شما رو نداره،ایشالا یک پلو کباب دونفره ،با مخلفات درکنار تان باشیم

سارا دوشنبه 6 مرداد 1399 ساعت 00:14 http://naghashihayesara.blogsky.com

سلام عزیزم. چه جای نابیکجاست

سلام به روی بهتراز ماهتونعزیزم،
موزه میراث روستایی استان گیلان/رشت.
سپاس از حضور تان

کاکتوس یکشنبه 5 مرداد 1399 ساعت 23:16

چه بدون شرح دلچسبی
اش دست پخت ماجانم باشه
وای من غش

عزیزمی
یه بغل هیمه برام جمع کنی/براتون پیازداغ/نعناع داغ آتیشی درست میکنم/اثاثی مدهوش شین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد