<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

گوش کن. . .من صدای دوستت دارم می دهم

 

خوشه ها برنجی که  در حال مغزدار شدنن.


آقاجان اینا معتقدم

وقتی درخت شب خسب=شاغوز گل بدهد،فصل کندوهای پر عسل است .

شرق گیلان روستایی به نام"شبخوسلات"دارد.

شبخوس به معنای درخت شب خسب است،لات به معنای دشت چمن زاری ست که/محل چرای اسبان ایلخی ست و

کنار رود خانه واقع شده باشد.

والبته برای بدر کردن   سیزده  " لات " گزینه ی بسیار مناسبی است.

.

چیزی حدود ۲۵۰ عدد بچه ماهی (گرمابی/مثلا کپور ،آمور،..)درهمین استخر کوچکی که مشاهده می کنید /رها شده

وقتی کیف شان کوک باشد،شروع به کله ملق  و شیرجه   زدن می کنند.

واینگونه است که/سروصدای ماهی ها هم زیباست...

.

.

می دانم

روزی ناگهان و سر زده می آیی

از پشت سر

دست هایت را روی چشم هایم می گذاری

و می پرسی

مرا می شناسی؟

من

با اینکه تو را

از عطر همیشگی ات

صدای شیرینت

و دست های مهربانت شناخته ام

باز. . .

اسم های دروغین می گویم

تو شاکی می شوی

قهر می کنی . . .


#عنوان  نام کتابی  با موضع شعر و ادبیات است، که مولفش سجاد داغستانی  است  و

شعرِ"می دانم  /روزی ناگهان..."از همین کتاب است.


با پیشانی عرق کرده /شاکی  با تلفن صحبت می کردین،

از پشت سر دست هاش رو گذاشت روی شانه های شما،

خیز برداشت دم گوش تان،

لبخندم گرفت،خدای من.:))

دست راستتان را در هوا،به علامت چیه؟چی شده؟چرخاندین.

سرش رو به علامت هیچی ،جنباند.

ومن تو دلم غش رفتم.ازاین حرکات ایما و اشاره.

شاکی به گفتگو ادامه دادین.واو همچنان دست بر شانه و

بیخ گوش تان بود/که کسری از ثانیه ماچیدتان.ومانند فنر،برگشت سرجای خودش.من هم به مانند شما هنگ این صحنه شدم و

یکهویی کلام تان قطع شد.مجدد خیز برداشت سمت شما و

مجدد ماچید و

گفت؛عین آجیل شور و بامزه ای.لب ورچیدین.که مثلا به اش نخندین.گفت/نمک خوبه،فشار آدمو می بره بالا.

من تو دلم /از واکنش شما غش رفتم.آن سوی خطی که/حالا فرصت حرف زدن پیدا کرده بود/تخت گاز میگفت و

شما بی توجه به گفته هاش بودین...

گفت،می دونید؟روایت داریم ثوابی که در بوسه ی بی هوا ست/در  زیارت خانه ی خدا نیست.همانجور که مث من/خودتون رو کنترل می کردین که نخندین/گوشی رو از دست تون گرفت و

قطع کرد.

گفت؛چرا؟اینقدر حرص جوش می خوری؟مگه آیه نازل شده؟حرف درست تو کَت همه بره؟

فدای سرت که نمیره عزیزمن.

تا اینو گفت،از جا برخاستن شما و

فرار کردنش یکی شدو

شما بدو

دیوانه ی زنجیری بدو. ..