همین.

مترسنج

سه‌شنبه 28 مرداد 1399 ساعت 08:39 http://dar300metri.blogsky.com

خداقوت به سوژه عکس و انتخاب کننده آن

درود و سپاس

باشماق

چهارشنبه 22 مرداد 1399 ساعت 09:25

صبح بخیر

آن مقبره از آن کیست ؟
دنیای آنها هم برای خود عالمی دارد

سلام !
همه اوقات شما بخیر و نیکی...
آقا سید جلالدین اشرف.برادر امام رضا علیه السلام.

بلهسپاس از دقت و توجه شما.

باشماق

سه‌شنبه 21 مرداد 1399 ساعت 09:45

سلام
شمال زیبا و پر طراوت
حیف که مسافر ها رعایت زیبایی اش را کم می کنند
البته شهرداری هم کم توجه است
نمیداند شهرهای توریستی چه نیاز دارد !
همان پول جریمه های خودرو ها کفاف می کنند !
رشته من طبیعی بود
چقدر فشار به خود آوریم که گیاهان و گل های آنها تعداد گلبرگها و کاسبرگها و پرچمش را حفظ کنیم
الان دیدم پامچال ۵ عد گلبرگ دارد !
جانور شناسی هم همین طور بود عکس جانور ها را استاد روی تخته سیاه با گچ. رنگی نقاشی می کرد و تعداد پاها را به ما نشان می داد
راستی زیست شناسی هم داشتیم که از انسانهای اولیه شروع می شد !
هر کدام از کتابها سیصد چهار صد صفحه هم بود !
خیلی ها تا کلاس یازده بالا می آمدند و دوازده گیر می کردند بعد دو سال پشت سرهم رفوزه شدن سرباز می شدند
مخصوصا بچه هایی که ریاضی بودند
رشته ادبی توهین نشود
رشته ی تنبل ها بود
چوپ تعداد دیپلمه هاش کم بود اکثرا دانشگاه قبول مژده شدند
بیشتر حقوق !

سلام بر شما
بله،خصوصا گیلان نثبت به دیگر شهر های شمالی مثال یتیمیه که دست نامادری،یا ناپدری بی انصاف افتاده اس/هست.
البته این قضیه بر میگرده به پیشینه گیل و دیلم و غرب گیلان و نگرش مس ئولین به اش.
"ای سبز گونه ردای شمالی ام
جنگل!
اینک کدام باد
بوی تنش را
می آرد از میانه گیسوان پریشانت
که شهر به گونه ی ما
به خون سرخ نشسته است..؟"

بگذریم.
جدی؟پس چرا؟من شمردم؟۴ گلبرگ و ۸ پرچم داره؟
اتفاقا مامان ام از بابام پرسید،که چطور؟با این هوشت رفتی ادبی خوندی؟پدر یه نفس عمیق،از نوعه شیطنت طورانه ای کشیدو
گفت؛با اون همکلاسیای گوگوری مگوری،فرصت درس خوانی نبود بلامیسر

سربازی برای رفوزه و شکست عشقی خورده ها عالیه.یعنی تو بستگان مون داشتیم.یک آدم دیگه برگشتن.یکی درس خوان و
آن دگری با حافظه فرمت شده /یعنی اینجور اجباری انسان سازِ
یادمه یک بار تو جعم بانوان میان سالی بودیم.که گویا پسر یکی شان عاشق شده بود!
وایشان مخالف.
بغل دستیش به اش گفت،بفرستش خدمت.عشق و عاشقی از سرش بپره.
گفت؛پنج ساله که پایان خدمت داره.
ولیکن اونقدر ممانعت به نخندیدن کردم.سرفه ام گرفت و
همین جور اشک از چشام جاری..

حقوق عالیِ.حالا نه اینکه از صب تا غروب از این دادگاه به اون پاسگاه و..رفت.دونستن قانون مدنی و اجتماعی و..تبصره مبصره هاش و...حال خوش کنه.
االبته دراجتماع کنونی،دونستن قانون و قوانین رنج بسیار بردنه...
جایی خوندم؛
در جهان پسا کرونایی انسان شناسی و مردم شناسی معنایی بسیار مهم خواهند داشت.در جهان پسا کرونایی سنت های هم زیستی انسان و طبیعت به یاری رشته هایی چون مردم شناسی باید احیا شود.

سپاس از حضور تان

کیهان

سه‌شنبه 21 مرداد 1399 ساعت 09:20 http://mkihan.blogfa.com

قیمت دست رنج ات چند؟
بانوی شکیبایی و نور و امید!
و ساعتهایی که پای در گل
و سر در آفتاب داری؟
چه کسی می داند قیمت ثانیه ها و دقیقه ها و ساعتها و روز هایی که سوده می شوی
در ازای لقمه نانی
که بر سر سفره طفلانت می گذاری
آخ ....
مرسی خاخور برای همه چی

قربان شما امیر کیهان برارِ عزیز و دانای راه دور...
خیلی مرسی برای همه لطف و معرفت تون...
آخ...
گفته بودم زندگی زیباست...؟
گفته و ناگفته ،ای بس نکته ها کاینجاست...

مهشید

سه‌شنبه 21 مرداد 1399 ساعت 02:02

سلام بانوی فرزانه
خواهر گلم
من هروقت که دلتنگ سفر میشم، میام بلاگتون.
بوی وارش باران و دم شمال میاد از قلم سبزتون.

سلام به روی بهتر از ماهتون؛می گول خاخورِ فرهیخته
قربان دل تون بشم.خیلی خوش اومدین و
بسیار صفا آوردین
خیلی لطف دارین بلامیسر

مهرداد

دوشنبه 20 مرداد 1399 ساعت 15:09

درود پس برنج‌هارو درو کردین.
خدا نگهدار پدر و سرزمین پدری باشه.
خدا قوت بده به درو گر ها
اونجا خوشه چین هم داره؟

درود بر شما،
بله؛نیمی از برنجها جمع آوری شدن.هم اکنون نیمی دیگر درحال جمع آوری اند،...
قربانت کاکو❤گیان.
خدا پدرجان شما رو رحمت کنه.شما و عزیزان عزیز در پناه ارحم الراحمین باشید همیشه...❤
ازجانب خودم و دروگرها از شما ممنون و سپاسگزارم
منظور تون اینه که بعد برداشت ،یکی بچرخه تو شالیزاری و خوشه های ز جا مانده رو برچینه؟
بله،خوشه برچینه امسال دادای منه
البته _هرساله-سهم پرنده های مهاجرمحفوظه