<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

یک تصویر!

نظرات 8 + ارسال نظر
لطافت‌های روح یک خانووم دوشنبه 10 شهریور 1399 ساعت 07:41 http://L-R-Y.blogsky.com

چقدر این منظره خواستنیه


جای شما سبز عزیز بانو

نرجس جمعه 7 شهریور 1399 ساعت 09:11

سلام، ممنون.... لطف دارین. بله دست آقای مهرداد هم درد نکنه

سلام بلامیسر❤شیمی قوربان بشم.❤به اتفاق عزیزان سلامت باشید

نرجس پنج‌شنبه 6 شهریور 1399 ساعت 18:25

سلام... مدتی نبودم و وقت نکردم بخونم. الان مثل تکالیف عقب افتاده، همه رو دارم میخونم و البته همراه با نظرات و جوابهاشون

سلام به روی بهترازماهتون.خیلی خوووش برگشتین و
صفا آوردین
دلم براتون تنگ شده بود
مرسی از لطف بسیارتون.راستی آقای مهرداد کامنت شمارو خونده بودن.نوشته بودن که،خواهر نرجس،لطفا از شکلک های توی گوشی استفاده نکنید.اونهاباعث میشه که کامنت تون نصفه ثبت شه.

باشماق سه‌شنبه 4 شهریور 1399 ساعت 08:34

با درود
جوابیه ی خوبی بود
قلم روان و شیوایی دارید

درود بر شما
مرسی از همه لطف بسیار تان
یه معضلی که اخیرا در روستاهاهست.که این شهری ها تا دم اذان بیدار هستن.آن وقتی ام که روستایی ها بیدار میشن،که روز روشن زندگی جریان داره /این شهری ها معترض میشن،که شما سروصدا میکنید!!!ما نمی تونیم بخوابیم.بچه مون با صداها شما از خواب می پره..
تا افتاب نزده ،واسه گاوا،ماهی ها علف می برن.مثلا اگه آفتاب بزنه،بخار زمین باعث بیماری طرف میشه.واسه همین تا شبنم ریزه/کارهاشونو انجام میدن.مثلا تا خورشید بکشه بالا/گاوه سیرچریدن شده/وقت آمدن به کنار سایه و نشخوارشه.،،
واینجوریِ که اکوسیستم روستاها به فنارفته و...
ما که نصف عمرمون تو روستا بودیم/نصف دیگه اش رو شهر.دلمون میخواد به کوه و غار پناه ببریم.

یوسف دوشنبه 3 شهریور 1399 ساعت 21:50 http://www.aghghalaysy.blogfa.com

حالمان را دگرگون کرد
سپاس!!!

احوال خوب شما همیشه مثبت و
نیکو.
سپاس از توجه و نظر لطف شما

بهامین دوشنبه 3 شهریور 1399 ساعت 20:40

حال وحس این محیط و ارامشش خواهانم

عزیزم

باشماق دوشنبه 3 شهریور 1399 ساعت 16:50

با. درود
چشم آدم از دیدن این همه زیبایی هیچ وقت خسته نمی شود
یک بار در شمال در فضای باز اتاق کردیم
در مدارسی که در اختیار آموزگاران می گذاشتند
نزدیک اذان صبح تمام جانوران جنگلی شروع به سر و صدا کردند
بعد صدای اذان شنیده شد
بیاد اولین آیه از سوره جمعه افتادم

بنام خداوند بخشاینده مهربان
یسبح الله ما فی السماواتِ...هر چه در آسمان ها و زمین است همه به تسبیح و ستایش خدا که پادشاهی منزه و پاک و مقتدر و حکیم است؛مشغولند.
درود خدا بر شما
دبستان نو سازِ نزدیک منزل ما هم تابستان ها شلوغ میشد.از این سر حیاط خالی از بچه ها/ تا اون سرش بند رخت می بستن.ملحفه ها و لباسهای تمیز/توی باد/می رقصیدن .این سوت و کوری حالایِ دبستان /خیلی اذیت کننده اس
بله،دقیقا نزدیک به اذان صبح تمامی جانوران و شاخه برگ های درخت ها شروع به سرو صدا میکنند.برگهای تبریزی وقتی به هم می خورن،انگار کف مرتب می زنن.برگ بید اما صدای آب جاری درمیاره.صدای نی زارها، مثال صدای مارِ توی فیلم هاست و
آدم ازترس لحاف از سرمیگذرانه.والبته یادی ام بکنیم،ازسرمای سپیده دمی که معطر احوالِ.مثلا گنجشک نوک نوک می زنه به برگ کاج،باد زحمت پیچیدن عطرش رو میکشه
میدونید؟زندگی کردن توی روستا ،به دور بودن از تجملات خاله زنکی خیلی حال میده.چشم دل آدم عاشق این همه زیبایی میشه.آدم عاشق ام سیرِ.آدم سیر به کمال و سلوک می رسه.کمال و سلوک یعنی شادی و آرامش عظیم،صلح و آرامش فناناپذیر،بدون شکل و قالب بودن،آن سوی زمین،آن سوی آب و آتش و هوا و خورشید و ماه بودن.یک بیکرانی و رهایی و از درگیری حرص و طمع ...یک قناعتِ به نانی سیری...

مهرداد دوشنبه 3 شهریور 1399 ساعت 15:41

خدا نگه‌داره این سرسبزی رو این آبادی رو
و خپا نگه‌داره اهلش رو

خیلی ممنونم کاکو گیان.به اتفاق عزیزان سلامت و خوش دل باشی بلامیسر❤

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد