شل سیلور میگه؛
"یک نقاشی احمقانه بکش،
یک شعر `` لی لی لولو ``بگو،
یک آواز `` لالا لی لی`` بخوان،
توی آشپزخانه ``دیرام دامی ``برقص،
چیز جدیدی به جا بگذار که قبلا توی دنیا نبوده..."
.
از نظر روانشناس ها؛" تن صدای هر نفر نماینده شخصیت واقعی درون اوست. . . "
خوب!
واما تجزیه تحلیل تصویر دوم؛پر واضحه که اون دسته گل از باغ صدای معلم اش چیده؟!نه،نچیده .
چون صدای معلم اش از خانواده گلهای پیاز دارِ،(مثل سنبل هفت سین)یه پیاز از باغ صداش جدا کرده و
تو مغزش چپونده/کاشته.
که هر زمان معلم اش صحبت میکنه/یا مثلا تن صداش رو توذهنش مرور و به خاطر میاره/پیازه جونه و برگ و ساقه میزنه و/بوته ی زنبق کبود / بالا سرش سبز میشه .
میدونید ؟زنبق کبود چه نی معطر احواله.هوم؟
والبته دستش رو قایم نکرده ها،گویا اینگونه قدم زدن عادتشه......ولیکن به لزوم دستش رو میشه دید.یعنی به ضرورت لپ کشیدن.