تو که آن بید بالِ حوض را ،
به خاطر داری. . . .!
همین امروز غروب
برایش ،
دو شعر تازه از "نیما"خواندم،
او هم خم شدو بر آب گفت:
گیسوان ام را مثل افسانه بباف!. . .
می خواهم ساده باشم
می خواهم در کوچه های کهنسالِ آواز و بغض . . .
به گیسوی بید و
بوی بابونه بیندیشم
به صلاة ظهرو سایه های خسیس
به خواب یخ،پرده ی توری،
طعم آب و
حرمت علف . . .
"سید علی صالحی"
پ.ن؛زیاده عرضی نیست.جای شما سبز،،،خیره به تصویر نخست،،،"تکیه زده ایم پای تصویر دوم"،،،
ترانه ی/ سقف خونه ام طلای ناب.../که عنوان از اوست ؛گوش بسپردیم.