<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

ورای نور و ظلمت؛از زمین و آسمان فارغ!

         

نظرات 10 + ارسال نظر
... سه‌شنبه 1 مهر 1399 ساعت 13:01 https://darrahgozarebad.blogsky.com/

سلام دوست قدیمی
حتی از پشت پلک های بسته دخترک، شیطنت موج میزنه!
بنظرم خودشو به خواب زده لاکو!
درست گفتم ؟ منظورم واژه لاکو در زبان محلی شماست، معنیش دختر بچه ست؟

سلام برشما عزیزمعطراحوال ام
بله،کاملا درست فرمودین،هم شیطنت رو/هم خودش رو بخواب زده رو/هم لاکو رو/که درگویش ما لاکو یعنی دختر.کُر یا کُرکی؛یعنی دختر شروشیطان
ممنون از حضور تون،خیلی خوشحال ام کردین و
با تشریف فرمایی تون عطرزنبق کبود هدیه آوردین

مترسنج سه‌شنبه 1 مهر 1399 ساعت 10:59 http://dar300metri.blogsky.com


یه تصویر دیگه هم گذاشته بودین. یه پسر بچه زیر درخت بالش پشمی زیر سرش بود

دیروز یه تیکه فیلمی دیدم.یک آقایی مشغول چیدن پشم گوسفندی بود/که گوسفندی از گله آمدو
با کله اش/به کله ی آقا میزد/که یعنی ولش کن!/اذیتش نکن./بعد پیشونیش رو چسبوند به پیشونیه آقاهه و
عقب عقب هولش میداد.خیلی باحال بود.

کیهان دوشنبه 31 شهریور 1399 ساعت 09:30 http://mkihan.blogfa.com

نگرانتانم خاخور جان
آرزوی سلمتی و شادکامی برایتان دارم

جان تان بی بلا برارم
قربان لطف و محبتت،سلامت و شاد بمانی بلامیسر

کیهان شنبه 29 شهریور 1399 ساعت 08:10 http://mkihan.blogfa.com

صبحتان سر شار از شادی و سلامتی و زیبایی
بهترینها را برایتان آرزو می کنم خاخور همیشه و تا ابدم
مرسی که هستی و مرسی که سالمی

قربانت امیرکیهان برارم؛همه ایام شما سر شار از شادی و
سلامتی و خوشی...
تی بلامیسر برارم

کاکتوس جمعه 28 شهریور 1399 ساعت 20:48

به به
بید و مجنون
کاکتوس لب پنجره
اسمون و چایی و موسیقی
و البته بارانم که باشه
چه شود

اهه اهم
می دیل تی واسی لرزانه جان قوربان

بنـفـش چهارشنبه 26 شهریور 1399 ساعت 16:21 https://banafsh-banoo.blogsky.com/

سلام بلامیسر
اشکالی نداره..بله که جواب سوالم رو کامل دادی..جان قوربان

سلام تی بلامیسر
تی فدا بنفش بانو جان
تی جان بی بلا،تی دیل خوش نازدار بانو

باشماق چهارشنبه 26 شهریور 1399 ساعت 11:27

با درود
بنده ی خدا حاج آقا
ماشین هم بد پیشنهادی نیست برای خوابیدن
خواهر زن جان و دو دخترش از آنهایی هستند که میگن آفتاب مهتاب ندیده اند
وقتی قراره شبی در نزد ما باشند
من آواره می شوم
قبلا قم می رفتم و شب در حرم بودم
الان که حرم بسته است
خدا کند که هوس بیتوته ناگهان نکنند

درود بر شما
بله.بنده خدا حاج آقا و
چهار باجناق دیگرش.
در عوض حاج خسرو و خانومش کلی به دامادها و عروس ها احترام می گذارند.وآدم از شنیدن لحن خوش آمد گویی و
بدرقه شان مشعوف می شود.
احترام متقابل خوشاینده. پدر جان گفت، احترام قشنگِ !
عمه نازی گفت،دخترخاله؟اون که شوهر کرد!!

چه مهمانان دردسر سازی.ان شاءالله که هوس بیتوته ناگهانی نخواهند کرد،
و اگر هم دل شان خواست!
دشمن تان آواره شود.در سیاحت رو که نبستن.با رعایت پروتکل ها،
یک راست محمودآباد تشریف ببرید و
درکنار ساحل و شهرهایی همچون نور،فریدونکنار،بابلسر،خوش بگذرانید!

باشماق چهارشنبه 26 شهریور 1399 ساعت 08:15

با درود
آدم که خوابش بیاد هر جا باشه می خوابد
خوبه که آدم می خوابه
چون بیداریش بیشتر خطر دارد
لااقل در خواب ماکزیمم خور و پف می کند
خاطره
زمان جنگ
برای رفتن به آبادان از لنج استفاده می شد
گاهی فاصله ی بندر امام تا ساحل آبادان بیست و چهار ساعت طول می کشید
مسافران را داخل انباری لنج می ریختند
و گوسفند وار حمل می کردند
تازه باید برای اینگونه حمل شدن مجوز از فرمانداری ماهشهر می داشتیم

درود بر شما
بله،
صبح شنبه رفته بودم افرا"یه خانم روی صندلی ها/به پهلو گرفت خوابید.

حالا آدم به کنار.بچه باید نه شب،تا هفت صبح بگیره بخوابه.
والبته که شنگول و خطر ناک بیدار بشه و
روز رو زندگی کنه.
ساعت دو بعد نیمه شب، باجیغ نوه ی لجوجه خانم همسایه از خواب پریدم.بستنی میخواست.شوهر خاله اش گفت،هیس!مردم خوابن.به اش گفت،منو دعوا کردی،تو دیگه شوهرخاله ی من نیستی!!!_بعد دوئید رفت و
با تمام قدرت/در حیاطو بست و
شوهرخاله اش رو پشت در گذاشت.
ایشان/شیخ هستن،یعنی آ خ و ن د هستن.
خلاصه زن شیخ آمدو
پرسید،چی به بچه گفتی؟ناراحتش کردی؟بعد مادر و مادربزرگ و دوتا دیگه از خاله های بچه آمدن و
پرسیدن؛ها آقا شکور؟چی به بچه گفتین؟
حاجی آهسته گفت؛فقط گفتم! حاج خانمش کلامشو قطع کردو نسبتا بلند گفت،هیچی نمی خواد بگی شکور.برو تو ماشین،تا من بیام.
لحاف از سر گذراندم و
بزو گوسفندای تو ذهنمو شمردم.


سوسن جون،(دخترعموی مامانمه/متولد ۴۲)یه رومیزی برام گرفته بود،عینهو باربارا ماکزیم .مردشریف خوشش اومده بود.بعد ازدواجش، برداشت برد خونه ی خودش.حالا من ام دنبال رومیزی؟که آخه خدای من؟کجا گذاشتمش؟ پیداش نمی کنم:))
اوه!دور از جان.
لنج،
ناخدا ؛ما همه طوفان زده ایم...(به گمانم فتانه خونده باشه)
لنج ها /اینگونه حمل و نقل رو توی فیلم ها دیدم.

کیهان چهارشنبه 26 شهریور 1399 ساعت 08:02 http://mkihan.blogfa.com

آرامشی در خواب هست
و چه جایی بهتر خوابیدن در کنار بی آزار ترین موجود روی زمین
پس باید هم آرامش داشته باشی
مرسی خاخورم
مرسی برای همه چی
برایتان بهترین ها را آرزو می کنم

"آرامش" واژه ی لذیذ و بی وزنیِ!/همچون قاصدک معلق!...
مرسی از شما
مرسی برارم
مرسی عزیز برارِ تا همیشه و
هنوز ام
سلامت و شاد باشی همیشه

مهرداد سه‌شنبه 25 شهریور 1399 ساعت 19:49

چرا فقط این یکی پشماشو زدن؟
به این کار (چیدن پشم گوسفند یا موی بز) -چیره- می گیم.
فقط یه چیزی می گم دعوام نکنین:
اون دختره باس مراقب آرق گوسفندا باشه لامصب متان خالصه

نمی دونم؟کاکو
لابد،
بُز گر گله ی گر می کنه!
تصویر برای غرب گیلان_تالشِ!
چیره!
چیر به معنای چکه کردن هرچیز داغِ.مثلا رب ،مثلا رب انار،آلوچه،جرقه آتش.مثلا وقت پختن آش،سمنو،..یا قطره روغن،بپاچه روی دست،لباس،میگن چیربوکوده!
نه بابا،منو دعوا؟من قاطی میکنم کاکو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد