با بوسه و سلام
به هر بام و در دمید
دیروز آفتاب
پندار ابر را
با تیغ زر درید
دیروز آفتاب در شهر می گذشت
با گامش اشتیاق
با چشم او نوازش و لبخند
با دست او نیاز به پیوند
دلهای سرد را
گرمی نشاند و رفت
عطر امید را
هر سو کشاند و رفت
ای روشنای دیده و دلهای بی شمار
ای جان آفتاب
بار دگر ز روزن دلخستگان بتاب . . .
"سیاوش کسرائی"