<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

من ام می ترسم!

جز نقد جان به دست ندارم شراب کو

کان نیز به کرشمه ساقی کنم نثار

خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کریم

یارب زخشم زخم زمانش نگاه دار

می خور به شعربنده که زیبی دگر دهد

جام مرصع تو بدین در شاهوار

گر فوت شد سحور چه نقصان سبوح هست

از می کنند روزه گشا طالبان یار

  زانجا که پرده پوشی عفو کریم تست

بر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیار

ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود. . .

 

نظرات 5 + ارسال نظر
کیهان سه‌شنبه 8 مهر 1399 ساعت 08:38 http://mkihan.blogfa.com

خدا رحم کرد
چه می شود کرد! گاهی بسیاری از مسایل انقگار مقدر هستند
اما بنظرم فریاد کردن و بر سینه کوبیدن چاره کار نبوده در آن لحظات بایستی کمکهای اولیه را انجام می دادند
خدا را شکر که بخیر گذشته
حال ما هم کمی تا قسمتی ......
منظور خوبه
مرسی که هستی

بله،
با هر سه موردی که ذکر کردین موافقم.
اول اینکه،
خدا رحم کرد.
دوم اینکه
گاهی بسیاری از مسایل انگار مقدر هستندو
انگاری آیه نازل شده،که حتمن اتفاق بیفتن..
چه می شود کرد
الا پناه بردن وشاکر بودن
الهی شکر.
وبعله،فریاد کردن ..چاره کار نبود...

قربان محبت شما
الهی شکر ،
الهی که حال تون خوب تر باشه همیشه...
باشی تا همیشه /عزیز برارم

مهرداد دوشنبه 7 مهر 1399 ساعت 11:18

هنگام کار این شعار رو سرلوحه قرار بدین
Safty first.
مراقب باشین خو خدا خودش رحم کرده
فایده نداره کاکو الان مثلا اون نفر روحانی داره از کی انتقاد می‌کنه، 40 سال هست دست خودشونه
اگه راست می‌گن به انتقاد مردم عادی کاری نداشته باشن.
واون کلیپ نون پختن خانومه، خیلی قشنگ بود، خصوصا اون آواز حزین.
اما بعد اون همه از نظم و ترتیب دونه های آفتاب‌گردان می‌گین دست آخر چی گل رو می‌کشین و دونه‌ها رو نوش جان می‌کنین

اوه.به چاوو

بله،خدا خودش رحم کرد.بنده خدا خانومش رفته بود چای دم کنه.وقتی صدای فریاد خاله رو میشنوه.از پله ها افتان وخیزان...خودشو می رسونه پای درخت.کف دست هاش.زانوش.چونه اش زخمی میشه.
ما اونجا نبودیم.
گفتم قدیم ها،وقتی کسی روانه درخت میشد.یکی پای درخت می ایستادو
چشم از درخت بر نمی داشت.من بودم ازکنار نردبان تکان نمی خوردم.دایی گفت،خواستم بیام پایین،نردبان پیچ زدو
منم آویزون درخت شدم.مابقی سر خم کرده بودن و
مشغول جمع کردن گردو بودن.نفس ام بند اومده بود‌نمی تونستمم حرف بزنم و
کمک بخوام...
وخداوند رحم کرد بخدا

بهرجهت آگاهی خوبه.لاکن قصد ایشان آگاهیِ.من ام حرف ام رو گفتم،خواه کاکو پند گیرد ،خواه..:
صحبت سر تربیت بچه بود.شما اگه راست میگی ،شهید کردن و بزار کنار.صبرو حوصله داشته باش.بگذار بچه بچگی کنه.چارتا خط روی دیوار بکشه.یه سطل رنگ بخر.باهاش رنگ کاری کن.عادی برخورد کن.
چیه کاکو؟انتقاد پذیر باش روله

اون کلیپ ،بله.والبته لبخند آن خانم با ترانه هم خوانی نداشت واقعا.انگار که یار طرف زور شیت باشه.

انار هم با نظم و ترتیب یکجا نشسته.برنج های کف قابلمه،جهت ته دیگ شدن هم،با نظم ترتیب اندمنظور این بود که چنجه ها به لطف پروردگارو
زنبورهای کارگر،تپل و مغزدار شدن.

باشماق دوشنبه 7 مهر 1399 ساعت 09:57

غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
با سلام
گروه بغل دستی
ورزشش تمام شد
انتراک پخش آهنگ
نمیدونم مهستی است یا هایده
کلیپ ارسالی از شیخ ممنوع التصویر
خوب بود
مخصوصا اشاره به شعر حافظ اش
خوب رزمایش است بین شیطان و وعده های طلایی و نقدی اش
و وعده های قسطی خداوندی
انتخاب سختی است

سلام بر شما
سر صبحی ،چه کلیدی کردن روی این شعر!
لطفا از طرف بنده بهشون بفرمایید:سلام سلامِ هایده رو پخش کنید.به ریتم ورزش تون ام میاد.کلی ام بابت سلام ثواب می برین


خداوند این شیخ رو درپناه خودش حافظ و
نگهدار باشه.
ممنون از توجه شما
من ام اون جمله شونو دوست داشتم، که قرآن گاهی انبیاء رو به استنطاق میکشه...
الهم اجعل لی فیه الی مرضاتک....پروردگارا در این مرابه خوشنودیهایت راهنمایی کن/و شیطان را بر من مسلط مگردان...

وانجا که فرمودین عده های قسطی خنده ام گرفت.پناه بر خدا.خودشون فرمودن بازآ.واگه اینجورِ،آدم جایزالخطاست و
اشتباه بزرگترین اثبات آدمی،وهمان جوری که کشکی کشکی بهشت زیر پای مادرهانیست...برای انسان شدن بایداز گردنه های باران دیده گذشت...ولیکن،بسم الله رحم الرحیمقل اعوذ برب الفلقمن شر ما خلقومن شر غاسق اذا وقبومن شر النفاثات فی العقدومن شر حاسد اذا حسد

دوشنبه 7 مهر 1399 ساعت 08:40

کیهان دوشنبه 7 مهر 1399 ساعت 07:56 http://mkihan.blogfa.com


خوبیخاخور جان؟همه چی روبراهه؟
دلنگرانتان هستم
و برایتان همیشه دعا می کنم

سلام و درود بر شما امیر کیهان برارم،
جان تان بی بلا برارم.
سپاس از لطف و معرفت همیشگی تان.
خیلی لطف میکنید.خیلی...
بله،شکر خدا همه خوبن .به لطف حق و
دعای عزیزانی چون شما بخیری گذراند...
یعنی دایی جان رفته بود بالای درخت/گردو بچینه.لیز میخوره و
شالاپی می افته پای درخت و
بیهوش میشه.طفلی خاله کوچیکه اونقدر فریاد دم گوشش فریاد میکشه،واصلا حواسش نبود جراحی کرده ،همونجور به سینه اش می کوبیده و فریادمی کشیده.وبلاخره به لطف خدا دایی بهوش میاد.
تن و بدنش کوبیده شده .بازوهاش کبودن و
قدری ام پهلوش.
خدا بهمون رحم کرد...
درپناه یزدان باشی برارمممنون از همه لطف و معرفت شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد