آخ...دل ام هیشکی کنارت نیست سر کن با خودت!

                                            

" تو در مورد دلتنگی واقعی چیزی نمیدونی،

چون این تنها زمانی اتفاق می افته که کسی رو بیشتر از خودت دوست داشتنی باشی. . . ."

[Good Will Hunting ]

.

.مرداد_  ۷۸-

.

دل ام براشون تنگِ....

همیشه خوش عطر بودن...

بوی گلبرگ.بوی نعناع و جعفری و ریحان...

بوی یاس و نسترن...

آخ...بوی به و پرتقال و

لی مو..،

بوی کاه گِل.

بوی شالی،

بوی برنج...

بوی پلو خورشت...

بوی شامی ونون محلی...

دیروز مامان جعفری فرستاده بود.بعد تلفن کرد،گفت،همین جور که باهات حرف میزنم،جعفری ها رو بشور ...؛ساتوری کن.

میدونه عطربوها منو خواب آلود میکنه...

نمی دونم ؟بابت کمبود آنزیمه...یا اینکه مرتبط با گذشته اس...

دلم براشون تنگِ...دل ام برای راه رفتن شون روی صورت ام؛تنگِ...

مهر ماه آن سال/کلاس سوم بودم،

پنج شنبه بودو

زنگ آخر .

معلم  سرمشق ها رو گفت.سرجمع/هشت + دوصفحه ام ریاضی=ده صفحه.

ازجا برخاستم و

گفتم؛اجازه آقا؟فردا عروسی خاله مونه.این همه مشق چطور بنویسیم؟

فکر کرد_بعدمکثی گفت،ننویس.شنبه با پدرت بیا.

بله،بوی انار و آغوز..

،،،،

انگشتانت بوی انار می دهند

بهشت را

دانه 

دانه

بر لبانم بگذار