<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

ببار ای بارون ببار. . .

نظرات 6 + ارسال نظر
کیهان شنبه 19 مهر 1399 ساعت 08:08 http://mkihan.blogfa.com

سر شما سلامت باشه
خدایش بیامرزاد که شعر های بزرگان شعر پارسی در آواز ایشان صد چندان فاخر و زیبا می نمودند
مرسی خاخور برای وجود نازنین ات

خیلی ممنون....شیمی سرو سایه سلامت برارم

بله،خداوند رحمتش کنه...
روح همه ی درگذشتگان شاد...
مرسی از شما امیرکیهان برارم

مهرداد جمعه 18 مهر 1399 ساعت 21:04

خدا مرحوم حبیب و شجریان رو رحمت کنه.

خدا اموات شما را هم رحمت کنه❤کاکو

سلام ودرو....در کلیپی خواندم شجریان نه سلطان اقتصادی بود. و نه منصب جاه و مقام حکومتی داشت ، ونه اختلاسگر بود. ونه دستی در بیت المال داشت ، آنچه که او داشت فقط مردم بود وآنچه که مردم داشتند فقط شجریان بود . ربنای شجریان تا ابد جاودان است ، روحش شاد...

سلام و درود بر شما.
بله.به قول جناب کدکنی،،
سوگواران تو امروز خموشند همه
که دهان های وقاحت به خروشند همه
گر خموشانه به سوگ تو نشستن رواست
زان که وحشت زده حشروحوشندهمه


خیلی ممنون از حضور شما.
زنده سلامت باشید همتباری عزیز و
گرامی

شادی جمعه 18 مهر 1399 ساعت 14:34 http://Shadi-shadi .blogsky.com

بگذار دوستت بدارم
تا از اندوهِ بی‌کرانِ درونم
رهایی یابم.

تا از روزگار زشتی و تاریکی برَهَم.
بگذار دمی در بسترِ دستانت بیارامم.

ای شیرین‌ترین آفریده‌ها
با عشق می‌توانم هندسه‌ی جهان را دگرگون کنم، می‌توانم در برابرِ این پریشانی تاب آورم...

#نزار_قبانی



شادی بانوی عزیز
سپاس از شعر زیبای نزار
شما را دوست میداریم

باشماق جمعه 18 مهر 1399 ساعت 09:40

.
"صاحب‌صدا" صدا زد و صاحب‌صدا پرید!
از کدخدا گریخت، به سوی خدا پرید...

شد آن‌که قفل و بند به کار آمدی رفیق...
اینک قناری از قفسِ اژدها پرید!

سیلی اگرچه سرخ نگه‌داشت روی ما
دستی برآورید که خود رنگِ ما پرید!

زین‌پس مجالِ عربده‌فرماییِ شماست
آری نوای مملکتِ بی‌نوا پرید...

غم را بگو: فرود بیا ! وقت، وقتِ توست
خاکم به سر که باز محمدرضا پرید!!


حسین جنتی
شاعر هنوز فرق بین این محمدرضا و آن محمدرضا را نمی داند !

بیشه ای سوخته در قلب کویری است،منم!
و ندرآن بیشه ی آتش زده شیری است،منم!
ای فلک خیره به روئین تنی ات چشم مدوز
راست در ترکش رستم پر تیری است منم
تا قفس هست مرا لذت آزادی نیست
هر کجا در همه آفاق اسیریست منم....

ایشان همانی اند که در محضر حضرت آقا شعر خواندن.
فقط ا زچه باز/داشت...ندانم.
ممنون از حضور همیشه خوب تان

باشماق جمعه 18 مهر 1399 ساعت 08:57

بارون میاد ریز ریز
دیشب تا صبح بارون زد
اکثر مواقع باران در تهران شبها می زند و روزها کمتر
اگه روزها هم بزند تهران قفل می شود
بالاخره
رادیو روز اربعین اعلام کرد
که محمدرضا شجریان به دیار حق شتافت
اخبار چه دیر به این رسانه می رسد
یاد شعری از سیمین بهبهانی افتادم
اینک ای رستم زمانه ما
لاشخوران پست مرده پرست

می کشندت ز شهر , دوش به دوش
می برندت به گور , دست به دست
البته در مورد غلامرضا تختی سروده شده
من قلبا به کسانی که ماندن را بر رفتن ترجیح دادن ارادت دارم

درود بر شما
اینجا هم بارون به چند حالت میاد ،نرم و ریز،تند و ریز،رگبار و ریز..
چه جالب!
شبهای بارون زده ی تهران!
غروب های تهران رو دوست دارم.
یه بوی خوب و غیر قابل توصیفی داره.

خدا اموات شما رو رحمت کنه.شما رو به اتفاق عزیزان عزیز زنده سلامت نگهدار باشه...

دکتر اسماعیل خویی برای ایشان شعر(صدای تو را دوست دارم) زیبایی سرودن.
ممنون بابت شعر سیمین بانو.

رفتن هم حرف عجیبی است
شبیه اشتباه آمدن
گفت بر می گردم،
و رفت،
و همه ی پل های پشت سرش را ویران کرد.
همه می دانستند که دیگر باز نمی گردد،
اما بازگشت،
بی هیچ پلی در راه،
او مسیر مخفی یادها را می دانست،
قصه گوی پروانه ها،
برای ما از فهم فیل و
صبوری شتر سخن می گفت.
چیزها دیده بود به راه و
چیزها دیده بود به خواب. . .

سید علی صالحی.

حرف از رفتن به میان آوردین.یاد این شعر افتادم.
ولیکن ما هم اردتمندیم.ولی خوب.یکی مثال حبیب ای اش برنمی گشت.می ماند...به قول آن ترانه ی زیبایش،دل ام از دنیا گرفته...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد