به مناسبت ۱۲ دی!

embarrassingly parallel

یکشنبه 14 دی 1399 ساعت 00:46 https://embarrassinglyparallel.blogsky.com

چقدر زیبا بودن کلیپ ها.. خیلی ممنون ازتون. به خصوص اونی که بازار بود. وحشتناک دیدنش اینجا چسبید

خدا خیرتون بده

تی بلا می سر عزیزِ جان و دیل
شیمی قدم قوربانشیمی محبت فدا
خودا شیمی پوشت و پناه ببون

باشماق

جمعه 12 دی 1399 ساعت 13:42

با درود
همسر جان در زمان صدام با مادرش به کربلا مشرف شد
البته سه چهار با ر تا مرکز خسروی رفت و برگشت
چون امریکا قصد حمله به عراق را داشت
حج عمره اش هم توی ماه رمضان رفت یعنی بیست و دو زوزه بود
تمتع هم اداره به من تشویقی داد ولی او به جای من رفت

درود بر شما
خداوند شما رو برای همسرجان و گل دخترها و آقا پسر و
مغزبادوما،همیشه سلامت و شاد حافظ و نگهدارباشه و
عاقبت بخیرتون کنه ان شاءالله

moradesvand57

جمعه 12 دی 1399 ساعت 11:14 http://دیار بختیاری

سلام از بازدید کنندگان وبت با برنو جوابشونو میدی . ای وای هوا پس شد بزنیم به چاک الفرار

سلام بر شما.برماببخشایید لطفا.راستش می خواستیم شلیک هوایی بکنیم.بلکم سرانگشت به دهن بگیرید .جک تعریف نکنید

باشماق

جمعه 12 دی 1399 ساعت 09:04

با درود
مطالب کلیپ های جالبی بود
خیلی خوب توصیف کرده بود
اولین مسافرت من به گیلان قبل از انقلاب بود
کباب ماهی و عطر برنج آن حرف نداشت
یک مغازه وسایل قلیان و چپق و سر وافور می فروخت
آن زمان وافور فروشی آزاد بود و ایضا استعمال تریاک کوپنی
دستم خورد و وافوری شکست
از ما اصرار و از فروشنده انکار
راضی به دریافت غرامت نشد می گفت غرامت حرام است
قضیه جیک جیک پرندگان و صدای ریزش آب هم خوب بود
در ارتباط با ساختن لطیفه
وبلاگ ملا نصرالدین ارغوانی وبلاگی بود که اگه می خواندی نیم ساعت غش غش نمی کردی باعث تعجب بود
بدون ذکر اسامی و قومیت

درود بر شما
ممنون از دقت و توجه و نظر لطف شما
ما فقط اوزون برون رو کباب می کنیم.مابقی ماهی ها،برشته یا شکم پُر تهیه میشن.
قدیم ها،یک نوع برنج،به نام"بی نام"کشت میشد.عطرو بوی پلو.مثل این می موند که روی تپه ای نشستی،نسیم شالیزارو پیچ و تاب میده.تاعطر گل برنج رو بیاره برات..
چه خوب که قبل انقلاب به گیلان سفر کردین.
گیلان_رشت_ایران mp4 شده است.از جای جای میهن، شهروند پذریفته.شاید باورتون نشه.اونقدر گیلکی رو قشنگ صحبت میکنن.آدم باورش نمیشه که،گیلک نباشن.
بازاری های قدیم،یک مرام و معرفت خاصی داشتن و
دارن.خیلی ها شون فوت کردن.واین باعث شده بازار برام دلتنگ کننده باشه...
بهرحال هرچند اسامی ذکر نمیشه.آدم خودش منظور رو متوجه میشه.من از جک و لطیفه خوش ام نمیاد.
یکی از بستگان.
زنش میخواست بره کربلا.
آقا راضی نبود.
هرچی ام به زنش میگفت ،سه نفر میخواد صاحب کاروان رو بپاهه.راه دوره...زنش میگفت الا بلا،چون فلانی و بیساری و...دارن می رن.منم باید برم.
تو جمعی.این قضیه مطرح شدو
یکی به اش گفت.شما هزینه ی سفر رو به انضمامه خرید سوغاتی بریز تووحساب زنت.وان وقت دم به دقیقه بپرس کی؟میری عزیزم؟
گفت،اگه زنم پرسید چطور؟چی بگم؟
گفت،دوتا دستات رو بهمدیگه به معنای آخ جون بمال و...به اش بگو.یه سرمیخوام برم پیش اردوغان.
گفت،من اهل اینجور چیزا نیستم که.
گفت،کی به ات گفته باش؟؟
خلاصه ایشان پول رو واریزمیکنه و
دم به دقه از زنش می پرسه کی میخوای بری؟
خانم کنج کاو میشه.که چطور؟اینم بهش میگه میخوام خونه رو بسپرم به برادر زاده ات و تا تو برگردی،برم ترکیه و برگردم.
واینجور شد که.خانم رو برق سه فازمیگیره.ولی به روی خودش نمیاره و..کاروان رفت و اودرمنزل ماند و
امام حسین ام به این ماندن راضی بود و
خداوند هم ثواب حج براش بنویسه.
واین بود قضیه کلک رشتی.

میم

جمعه 12 دی 1399 ساعت 02:03

هیچوقت رشت نیومدم عزیزم ولی دوست دارم ببینمش از نزدیک یه روز
12دی چه مناسبتیه؟

ان شاء الله تشریف میارین و
حساااابی بهتون خوش می گذره

۱۲ دی ماه،روزیِ که رشت در ۴۵۷ سال پیش.به عنوان مرکز سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی استان گیلان انتخاب شده. به همین سبب،این روز رو ،روز پاسداشت رشت انتخاب کردن .
۱۲ در ماه روز رشتِ بلامیسر

moradesvand57

جمعه 12 دی 1399 ساعت 00:33 http://دیار بختیاری

مورد داشتیم زن و شوهره دعواشون شده

زنه میخواسته قهر کنه بره خونه باباش

بعدش یادش افتاده خونه باباش وای فای نداره

هیچی دیگه شام قرمه سبزی پخته و الان کلی خوشبختن!!!

امیر کیهان برارم؟برنو رو یه لحظه بیار

مهرداد

پنج‌شنبه 11 دی 1399 ساعت 22:56

درمورد گیلان و رشت فقط باید گفت:

من به قربان چشم های روشن میرزا کوچک برم

اینجا به چشم های آبی و سبز و عسلی و روشن...."کاس چوم "میگن
زنده سلامت باشی کاکوگیان

moradesvand57

پنج‌شنبه 11 دی 1399 ساعت 22:19 http://دیار بختیاری

اینکه یه جوک بود فقط واسه خنده ولی در واقعیت که جارو و پارو منتظر هستند راست گوئی همان و بیهوش شدن هم همان

چند سال پیش.تو برنامه ی خندوانه،جانبازان اعصاب و روان رو دعوت کرده بودن.آقای جوان،رو کرد به مهمان ها و گفت،هرکسی یه جُک بگه بخندیم.
هرکسی یه چیزی گفت و
نوبت رسید به آقایی.که موهای جوگندو قیافه ی جدی ای داشت و
روی ویلچر نشسته بود.
گفت:یه روز یه رشتیه بود!
آقای جوان گفت؛خوب؟
دوباره گفت؛یه روز یه رشتیه بود!
مجدد آقای جوان پرسید خوب؟
گفت،یه روز یه رشتیه بود؟
آقای جوان نشست روی زمین و گفت،ای بابا.خووووب??
با لبخند گفت.هنوز ام هست!
استدیو رفت رو هوا.آقای جوان وسط استدیو طاق باز شدو
گفت،خدایا؟تا حالا اینجور آچمزنشده بودم
این تنها جُکیه که من ازش خیلی خوش ام میاد.

ولی در واقعیت.صلاح کار خویش را خسروان دانند..

moradesvand57

پنج‌شنبه 11 دی 1399 ساعت 20:52 http://دیار بختیاری

وقتی خانمت خیلی منطقی ازت می پرسه :نظرت در مورد قیافه فلان دختر چیه؟

تو اصلا نباید منطقی نظر بدی تو در تمام مواقع باید بگی اصلا درست ندیدمش عزیزم!

(ستاد رهایی از عواقب خطرناک)

دروغگوی مصلحتی هم، دشمن خداس آدم باید صادقانه نظرش رو
به اش بگه .یعنی خطر رو به جان بخره

کیهان

پنج‌شنبه 11 دی 1399 ساعت 18:12 http://Mkihan.blogfa.com

درود بر خاخور جانمان
همه آنهایی که میگه فقط کمی از قشنگی های رشت هستند.
انچه که رشت را خیلی زیبا می کنه مردمانش هستند و انچه که زیبا ترش می کنه وجود نازنین خاخورجانمان است و بقیه عزیزان عزیز

درود بر شما عزیز برارجانمان
خاخوره شرمنده بوکودی برار جان.خیلی خیلی ممنون و مچکرو سپاسگزارم
خداوند شما و عزیزان عزیزتونو به اتفاق بقیه عزیزان عزیزم حافظ و
نگهدار باشه
به قول مش لسان؛هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند/بر آتش تو به جز جان او سپند مباد