<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

رشت قشنگ؛ و آسمانِ خاکستری،خاکستری،خاکستری اش. . .





نظرات 5 + ارسال نظر
باشماق پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 14:54

با درود
تصاویر خوبی بود
گوشی من الان بقیه تصاویر را نشان داد
ولی هنوز روی حرفش ایستاده و کلیپ ها را باز نمی کند

درود بر شما
خیلی خیلی ممنون از لطف تون.مرسی که وقت می گذارید بلامیسر
چه گوشی یک دنده و باحالی.

باشماق پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 12:27

با سلام
گوجه فرنگی یا به گویش ما تماته است ؟
****
چند روز پیش از شیراز

‌سوار اتوبوس شدیم که بیاییم برای بهبهان ، یه پیرزنی پشت سر راننده نشسته بود که می خواست بین راه پیاده شود فلکه فرودگاه پیرزن به راننده گُفت پسرم هر وَقت رسیدی چنارشیجون خبرم بکن. راننده هم گُفت باشه ، رسیدیم خون زنیون، پیرزن پرسید نرسیدیم؟ دشت ارژن
راننده گفت نه ، نزدیکی های
دشت ارزن باز پرس کرد دا نرسیدیم راننده گفت یه ده دقیقه ی دیگه می رسیم
نرسیده به دشت ارژن پیرزن را خواب برد
راننده هم یادش رفت چنارشیجون بیدارش کنه ، وقتی رسیدیم به بخش خومه زار پیرزن از خواب بیدار شد گفت دا نرسیدیم چنارشیجون؟
راننده گفت: بلی رسیدیم و خیلی هم ازش گذشتیم.
پیرزن زن خودش را زد به غُربت بازی و لاک و لیک وداد وفریاد که همه ی مسافران را به ستوه آوِرد ، راننده هم اولین دوربرگردون دور زد به سمت چنارشیجون، مسافران هم هیچی نگفتن، آخه پیرزن زبون به دهن نمی گرفت وُ دایم نِفرین می کرد وُ کفر می گفت خلاصه رسیدیم چنارشیجون!
سرفلکه چنارشیجون راننده دور زد و به پیرزن
گفت ننه: رسیدیم با احتیاط پیاده شوید
پیرزن گفت: برای چه پیاده شوم کی گفته که من می خواهم اینجا پیاده شوم؟ من می خواهم بروم نورآباد، مریض بودم رفته بودم دکتر گفت هر وقت رسیدی چنارشیجون قرص هات را بخور حالا بی زحمت یه لیوان اَب بده تا قرصلم را بخورم

سلام بر شما
پامادُر =تماته=گوجه فرنگی.
البته اجی اینا .به گوجه فرنگی .سورخ واجام=به بادمجون =سیا واجام ،میگن

از دست شما
خدا اموات تونو رحمت کنه.به دلیلی .حرف و جمله ای.خلق ام،قاطی کرده بود.با کامنت تون .خنده ام گرفت.به قولی،خلق ام برگشت سر جاش.
من این مینی بوس و اتوبوس رو.بابت همین ماجراهای مستند و باحال. دوست دارم.
دا یعنی مادر.

دربازوان پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 11:33

خدا میدونه من چقدر این شهر و اون آسمون خاکستریش رو دوست دارم
ممنونم که فیلم گذاشتید اینجا گیله کر جان

نازدارِ لاکو جان
خدا میدونه که،من و رشت و آسمون خاکستری،خاکستری،خاکستری اش،چقدر دوستت داریم و برات بهترین ها رو ارزومندیم
فدای مهرو معرفتت بلامیسر.

داستان کوتاه منصور پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 08:31 http://mansourgholizadeh89.blogfa.com

سلام ودرود ، همتباری عزیزم از اینکه فراموش کردم از شما تشکر کنم تقاضای عفو دارم از حضور قشنگتان در داستانم بی نهایت سپاسگزارم....

سلام و درود بر شما همتباری عزیز و گرامی ام،اختیار دارید بلامیسر.قربان لطف و محبت و معرفت شما.سپاس فراوان از دعوت و حضور همیشه عزیز و گرامی تان

واینکه.
هفته ی پیش،
وقت گذشتن از بیستون.برای مادر فاتحه فرستادم.
روح شون شاد.وقرین رحمت الهی:

اسماعیل بابایی پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 06:42 http://www.fala.blogsky.com

رشت زیبا!

درود ها و سپاس ها بلامیسر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد