<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

. . ‌.


 دارم تو ذهنم.حساب کتاب میکنم.چند وقته کهhttps://www.top-travel.ir/%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%86%DB%8C-%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%B1%D9%88%D8%AF/


شرق گیلان نرفتم.سیاهکل،آستانه،لاهیجان ،لنگرود،لیلاکوه،رودسر و چاب کسر/:

نظرات 8 + ارسال نظر
باشماق جمعه 11 تیر 1400 ساعت 10:11

سلام
مزرعه گل و گیاه لاهیجان
من کلا لاهیجان را دوست دارم به نظرم خیلی سرسبز تر از بقیه ی جا هاست
فومن هم شهر پاکیزه ای بود مخصوصا ورودی اش که پارک زیبایی داشت
در نزدیکی گرگان محلی به نام نهار خوران آبگوشتی خوردیم که حرف نداشت

سلام بر شما
بله،امید که لاهیجان تشریف ببرید و روب روی موزه چای،در این مزرعه زیبا،قدم بزنید و حل وافر ببرید
من ام با شما موافق ام.خیلی ام دوست داشتم.لاهیجان کوچ کنم .منتهی .مردشریف.نگذاشت.گفت تو نمی تونی اونجا بمونی.مامان گفت،چون خودش دلتنگ میشد.این طوری گفت.حالا ایشالا شما یه واحد.زمین و باغ.لاهیجان بگیرید.دور استخر قدم بزنید و
هوای تازه تناول کنید
واما فومن.
بجز چنارهای زیباش.برای من.شهر دلگیریِ.
و
گرگان.بسیار بسیار ها دوست داشتنی.
دیگه.گرگان و اکبر جوجه اش.با اون رب انار ملس،والبته. من بیشتر.مات و مبهوت پیرهن و روسری بانوان توی رستوران شدم.وهمچنین برخورد بیست و عالی شون

باشماق جمعه 11 تیر 1400 ساعت 08:20

سلام
آهنگ و موسیقی ملایم
با صدایی به سبک پری زنگنه
من اصولا اینگونه آرامش را دوست دارم

سلام بر شما
من ام همین طور.تنهایی .اینگونه آرامش ها.به ام انرژی مثبت می بخشه.
خیلی ممنون از دقت و توجه ی شما.

باشماق جمعه 11 تیر 1400 ساعت 08:16

سلام
من از آستارا تا مشهد
با خودرو خودم رانندگی کرده ام
حتی وسط راه هم بعضی‌ها وقت ها شب می خوابیدیم
ولی جاهای دیدنی منحصر شده به دیدن کاخ ها
و سوار شدن به تله کابین
اخیرا هم نزدیک انزلی آکواریوم

سلام
ما شاء الله،از آستارا تا مشهد.
ما همراه چوپان چهار صبح.از رشت،به سمت مشهد راه افتادیم.ده و نیم شب.رسیدیم مشهد.ناهار گرگان قشنگ ماندیم.شام،چوپان گفت فقط واسه نماز نگه می داریم.بعد ظرف کتلت.خیار شور و گوجه و نون،داد دستم.گفت:لقمه بگیربعد پرتقال و خیار نمک زده.
سارا از طرف مدرسه،آکواریوم رفته.من حال حوصله ی،تله کابین و آکواریوم..ندارم.
ولی هزار بار دیگه،https://www.google.com/amp/s/www.irna.ir/amp/80690326/
اینجا می رم

مهرداد جمعه 11 تیر 1400 ساعت 07:56

خدای من
یعنی ناحساب اومده بود جلو
چرا زدین تو گوشش
یادمون باشه سر به سر شما نذاریم

چه کنیم ؛که خلق و خومون،موروثی، کژال طورِ

وقتی زدمش.به اش گفتم،اگه مردی.از اینجا تکان نمی خوری.تا بابامو بیارم.نعره زد" هستم". گفتم،پس همین جا باش!
حالاهمان جا کجا بود؟بله:وسط جاده

پشت دستتان یه + بکشید.تا یادتون تره لطفا

مهرداد پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 23:08

هووووم
ممنونم بابت دعای زیبای شما
نمی دونم والا آخه شاید مردا باید یه حداقلیاتی رو فراهم آورده باشن تا تن به ازدیواج بدن به این خاطر وقتی یکدفعه بی مقدمه یکی بیاد وسط قاطی میکنن و فرار.....

+مشخص شد چرا شرق گیلانی ها رو دوست دارم

قربانت کاکو گیان
خیلی ممنون از پاسخ خیلی خوب تون.اره واقعا.فقط من نمی دونم؟چرا ب مردها رفتم.اخه یکی بود. یهو .بی مقدمه اومده بود وسط.مام قاطی کردیم.لاکن محکم.خابوندیم بیخ گوشش.

+بله.

مهرداد پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 22:18

آره، یه همکار داشتیم لنگرودی بود
دختر خوبی بود ، گیر داده بود به ما ولی خب خدایش به هم نمی‌خوردیم
خدا کنه هر جا هست خوشبخت باشه
خدا لیلا خانوم رو حفظ کنه از جمیع جهات

الهی آمین،الهی آمین،الهی آمین
هم برای همکار تون.هم برای لیلا،همچنین شما
چرا؟وقتی یه دختر گیر میده؟ پسر دوتا پا داره.دوتا هم قرض میکنه.دِ فرار؟؟
دختر همسایه گیر داده بود به باباگیان.خدایی اش دختر خانم زیبا و چشم سبز و
خوبی بود،هست.ولی خوب.بابا گیان نگرفتش
من ازش پرسیدم.شما چرا نگرفتیش؟؟می دونی چی گفت؟؟
گفت تو فوضولی؟

مهرداد پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 21:35

فقط شرق گیلانیا .
هم خودشون هم طبیعتشون

تکبیر؛
خدایا
خدایا
تا انقلاب مهدی
له شرق گیلان و مردمانش
محافظت بفرما


می دونی کاکو،
لیلا تعریف کرد.وقتی کلاس سوم ابتدایی بود.سه صبح.همراه خواهر بزرگترش و باقی خانم های چای چین،با فانوس می رفت چای چینی.وقت وا شدن مدرسه،بدوبدو ،می رفت.که برسه ب مدرسه.
مادرش فوت شده بود.بایستی کار می کرد.تا بتونه بره مدرسه.
به اش گفت ام.خدا بهت سلامتی و خیر و برکت بیشتربده.ب اکنون ت فکر کن.ما شاءالله اونقدر اوضاع مالی ات روب راهه که،کمک خواهر و برادر هات میکنیهوای مستاجرات رو داری..چشم هاش ازخوشحالی برق زد.خدایا شکرت.

اسماعیل بابایی پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 17:13 http://www.fala.blogsky.com

جالبه، فکر نمی کردم این همه دیدنی داشته باشه لنگرود.

مرسی که وقت گذاشتین و خواندین.
https://www.namasha.com/v/OyhNhfzO
لطفا،
زبان و لهجه ی لنگرودی هم بشنوید.که خیلی دیدنی و شنیدنیِ آقا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد