می خوام سالاد کاهو درست کنم،با مرغ ترش و
پلو زعفرانی و
ته دیگ نون طلایی.در کنارش؛تدارک شام رو هم ببینم و
بساط تاس کباب به راه باشه و...سر قولی که به دادا گفتم؛کولبا هم بپزم و
...
گاه گداری ام
از پنجره ،آسمون و صنوبران و نارونان و آزا دارُ دید بزنم...
معلوم نیست چه خبره که...،ابرها؛تندو تند در حرکت اند...
پری شب
با رعایت پروتکل های بهداشتی،
گوجه ها رو رنده کردم.
همراه نمک و گرانولhttps://hajmohamadjalali.com/%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%84-%D9%81%D9%84%D9%81%D9%84-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%9F/،با شعله ی ملایم پختم ..به قدری که همه ی آب گوجه ها..،تبخیر شد.
سرد که شد.
توی ظرف در دار جا ساز کردم و
یه شیشه فلفل ترشی وچند تا دونه خیار بوته ای هم گذاشتم کنارش؛به پاس تشکر و سپاس،بابت خرید هایی که آقای آبدارچی انجام داده بودن.
قبل تر هم،براشون آش رشته فرستادم.خوششان آمدو پیغامِ تشکر فرستادن.
خدا دامن خانومش رو سبز کنه.ایشالا حواسش، دوباره پرت شه و
شلنگ آبُ باز بزاره.سیستم ها،میز و صندلی و... تا خرخره برن توآب*_*ارباب رجوعای پرمدعای اون منطقه،بمونن،تو آمپاس،
به دادا گفتم،اسپیلت رو بزار رو توربو.
بخوابم.بلند شم.کلی کار دارم.
بعد یادم اومد.سی ما جون مامانِ امیر علی،بغچه به بغل آمده بود ، منزل ما.من فکر کردم.آب گرم کن شون خراب شده.اومده دوش بگیره.آخه قبل تر .همین شکلی آمده بود.
بعد که نشست و لا به لا،بچه رو باز کرد.گفت،کولبا پختم و
طرز تهیه اش رو توضیح گفت،https://ejiga.com/m/uQHJNIw
سی ما جون گفت،ما تو دهات مون.کولبا رو،توی خاکستر می پزیم.
موسیقیِ این تبلیغ خیلی قشنگِ، مگه نه؟!:)