<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

 

 شکوفه بانو زن جعفر است.


او یک پسر دارد.که هم سن و سالِ آقای برادر زاده مان است و  کار کردن را دوست دارد.از این رو،در نجاری کار می کند و 

با شاد درس می خواند.

عمه ماه خانم تعریف کرده است که،

وقتی به خاستگاری شکوفه رفتیم.

پدرم،

شکوفه را نزد خود فرا خواند و گفت:"شکوفه جان؟!بله را به جعفر بگو،من پانصد درز،از شالی زارهایم را به تو هدیه می دهم.

گفت،البته به شرطی که.بیایی و تا زنده ام.در خانه ام بمانی.

شکوفه بله را گفت و 

عروسی شان را هم،خانه ی پدربزرگ گرفتند و

زن جعفر شد.

شکوفه بانو،سالها زحمت کشید،شالی کاری  کرد..و سالها دوا درمان ....و به لطف خدا ،جواد دنیا آمد و...دامن اش سبر تر شد.

شکوفه بانو  قشنگ و بامزه حرف می زند .حتی وقتی  که  عصبانی است.

به قول ظهیر فاریابی :"مرا شکوفه خوش آیدhttps://ganjoor.net/zahir/ghasidez/sh30/ 

جعفر اما مثال رود پر جوش و خروش؛ جاری و  تند حرف می زند.و حرف ها و خاطرات اش،طنز و خنده دار است.خودش هم بلند بلند  می خندد و نفس اش که بالا آمد،ادامه ی خاطره را تعریف می کند .



شکوفه بانو .تا بعد فوت و انحصار وراثت و.. سر قول اش ماند .

عمه ماه خانم گفت،

حلیمه؛خواهر ام نگذاشت پدرم سر قول اش بماند و......

گفت:

اما شکوفه سر قول اش ماند.


من هم.پانصد درز=پنج هزار متر شالی زار،سهم ارث ام  را،به شکوفه بخشیدم.


عمه  گفت،من راضی ام و

الله و محمد هم راضی باشد.


چوپان گفت،  جعفر با خان دایی مان هم  سن و سال است.

من هم  گفتم،

نَه؛دو سال کوچیک تر است.و من. یادم هست.جعفر شهلا را  می خواست.

عمه لبخند زد:)

مرد شریف گفت،شَهلا؟!

چوپان با نیش خند گفت،شهلا،شهلایِ دختر عمه حلیمه ی ما  است.

عمه ماه خانم،خندید و

چوپان گفت،حالا چه شد؟!جعفر دختر خاله شهلا ی اش را نگرفت  و 

دختر عمه شکوفه اش را گرفت،به  ما مربوط نیست.ولی من جعفر را ببینم،حتما ازش خواهم  پرسید .وآن وقت با لحن بدجنسانه ای .رو به مرد شریف،شهلایِ من ،کجایی؟!https://music-fa.com/download-song/10834/

را خواند و مرد شریف،سراش را به علامت،واقعا که!!خجالت نمی کشی؟!جنباند و

عمه  گفت، عیب نداره  زای جان.یک دانه چوپان بیشتر نداریم که.


خلاصه اینکه؛

جونم براتون عرض کنه که،

شکوفه بانو،

  زمین  خوش وی یویِ پانصد درزی  شان  را فروخته است و ....،به مبارکی و میمنت،یک واحد  ۸۰ متری،از آن ساختمانِ سه طبقه و شش واحده یِ  دوخابه را ، که آن ور شهر است؛برای  خودشان  خریده است ...