<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

می دیل به واست!

نظرات 6 + ارسال نظر
archer دوشنبه 29 شهریور 1400 ساعت 04:30 http://mnevesht.blogsky.com

درود و سپاس

مهرداد پنج‌شنبه 25 شهریور 1400 ساعت 03:30

حالا هی عکس کباب بذارین و شعر از لنگرود

یادت باشه،اول اتوبان لاهیجان به لنگرود.کباب ترش های خوبی داره

اسماعیل بابایی چهارشنبه 24 شهریور 1400 ساعت 13:28 http://www.fala.blogsky.com

به به!
یاد وقتی افتادم که یه بار توی سنندج چنین کبابی خوردیم و عجب طعمی داشت و چه خوب پخته بود!

تعریف تون .از تصویر.جوی بزاق راه انداز تر بود.خصوصا که.به طعم و خوب پخته شدن کباب .اشاره داشتین.
سنندج سقز،محل خدمت دایی کوچیکه بود.

سپاس از واگویه پخته شده و خوش طعم

سینا چهارشنبه 24 شهریور 1400 ساعت 13:09 http://sinadal.blogsky.com

بازی با روح و روان

خیلی ببخشید واقعا

باشماق چهارشنبه 24 شهریور 1400 ساعت 11:46

سلام
همسر به مناسبت سالگرد پدرش
وقتی پسر نرفته بود کباب بناب سفارش داد
بعد که پسر رفت
دخترها را دعوت کرد
این بار چوجه کباب سفارش داد همراه با کباب بناب
جوجه اش تند بود
دختر گفت چرا تنده
گفتم چون نمب خواهد بوی ماندگی اش دماغ را آزار دهد
کبابش هم مفت نمی ارزید
گفتم دیگه این کبابی خرید نمی کنم
*******
شب ها دو تا سریال کانال دو و یک نشان می دهد
هر دو در شمال فیلم برداری شده است
آنقدر محو مناظرش هستم که دیگه احساس نمی کنم اونجا نیستم
واقعا آدم می تواند هر لحظه خود را در جایی که می خواهد احساس کند
میگن یارو طی عرض می کند خوب منهم طی می کنم ولی طی طول

سلام بر شما
خدا بیامرزه پدر خانم و همه ی درگذشتگان تونو
کباب های توی تصویر،کبابِ دِلِ.با یه سیخ قلوه.
من و دادا
جوجه کباب زعفرانی،بدون استخوان خیلی دوست داریم.
خصوصا جوجه های پلوکبابی جهانگیر.که وقتی وارد محوطه ی رستوان میشی.یه اطاقکی می بینی،که ازش بخار بلند میشه.وقتی خوب دقت می کنی .از میان بخارها.آقای ۶۰ ساله ی متبسم رو می بینی،که داره.سیخ ها رو.با آب گرم و مایع ضدعفونی کننده.میشوره.اون ور طر هم.ظرف و ظروف شسته،برق می زنه.
کار خوبی می کنید.از این کبابی متقلب،هرگز خرید نکنید.
این اوضاع کویدی یه طرف.دم ب دقیقه،قطعی برق.یه طرف.باید مراقب بود.
چند وقت پیش.از هاپیر گوشت گرفتیم.وقت شستن.متوجه شدم.یه تیکه،گوشت مانده در خون آبه.لای گوشت تازه گذاشته.وبوی نامطلوبی میده.البته اونقدر هام.نا مطلوب نبود.شامه ی ما.به قول دادا،هاپوئیِخلاصه به باباگیان اطاعت دادیم و
همراه فاکتور،رفتن فروشگاه و
پسش دادن.وبعد تعریف کردن.دنبال اش رفتم.ببینم با گوشت ها.چکار میکنه.گفت یک راست،تو حلق چرخ گوشت خالی کردو
بعد بسته بندیِ شیک و ...پشت ویترین گذاشت
چند سال پیش.
تو مستند شبکه ی ۴
یه سری بچه ها بودن
همراه همبرگر دست ساز
رفتن پیک نیک
یکی شون
با خوردن همبرگر
مسموم میشه و
فوت می کنه
تیم تحقیقاتی
پژوهش میکنه.
کاشف میشه
بعد شبی سازی میکنه و
تصویری توضیح می که.
که وقتی همبرگرها رو تهیه کردن.
نیمی طبقه ی بالا
نیمی طبقه ی پایین گذاشتن.
وآن وقت. یکی از همبرگرها
یه قطره.از خون آبه اش
می چکه روی همبرگر طبقه پایینی
وخوب..چون سیستم ایمنی آن فرد
پایین بوده
نتونسته دفاع کنه
و باعث فوت اش شده
وآن وقتی که.
خونه آبه رو به تصویر کشیدن.
من بی هوا
دست دراز کردم.
به خیال ام
خواستم بگیرمش.
*****
باریکلا به ذهن رویا پروری تان
دی شب،
به طور اتفاقی.قسمت هایی از سریال افرا را دیدم.لهجه ی گیلکی فارسیِ،پیام دهکردی.باحال بود
ان شاءالله تشریف بیارید گیلان.وآن وقت برای پسر،فیلم بفرستید.که مقیم آلمان گیلان هستم

مادر خونه چهارشنبه 24 شهریور 1400 ساعت 11:32 Http://n1393.blogsky.com

اوممممم

ببخشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد