<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

...




رؤیا چه دراز می شود

                             و می رسد به جاده ای که میان کوه پیچیده

آن گاه

         خش و خش علف هاست

                                     در سراشیبی...


نظرات 5 + ارسال نظر
مهرداد پنج‌شنبه 1 مهر 1400 ساعت 13:41

عالی، خودش بود.احسنت

خوب .شکر خدا که.حسش محسوس بود

مهرداد پنج‌شنبه 1 مهر 1400 ساعت 06:18

این پک نزده، فایده نداره، حسش محسوس نیست

https://s4.uupload.ir/files/a2cddc3fe2c497e7ffc0bdfa659c9540_ts0i.gif
ببین این خوبه کاکو

archer دوشنبه 29 شهریور 1400 ساعت 04:15 http://mnevesht.blogsky.com

و چرا همیشه سراشیبی؟

علاقه اس دیگهمثلا،من عاشق دوچرخه سواری،تو سراشیب بودم.سربالا خوش ام نمی آمد.ولی خوب.جاده ی عمر.سربالایی و کفی و سراشیب/پستی و بلند و....داره.نمی شه چیزی حذف کرد.باید هوشمندانه عبور کرد و
لذت اش رو برد.

تو ولایت ما،
سنجاب ها و هدهد
تو سراشیب حفره می کنن،
با علف ها||||||||||||<--این شکلی،دهنه ی حفره.ورودی لونه شون.پوشیده اس.باران ها و سیلاب ها،قشنگ لیز می خورن و...میگذره.به قول آقای الهی،تنها نَمی از باران،...

باشماق یکشنبه 28 شهریور 1400 ساعت 16:17

سلام
من فقط لایک کردم
نظر در حد سواد من نبود
*****
امروز صبح در حد نیمساعت نوه ی جدید را بغل کردم و چرخاندم
تا می نشستم آن یکی چشمش را هم باز می کرد
و نق می زد
بعنی چرا نشستی
یک چیش حسابی هم روی خاله اش کرد
دیدم که دو نفری غش کرده اند !
خلاصه سرمون را حسابی گرم کرده به طوری که مسافرین فرنگ را یادمون رفته که چه می کنند
آن بندگان خدا هم ویس می گذارند که حالتون خوبه ازتون خبری نیست
*****
اما آن نوه ی دیگرم یک چیز دیگری است که نمیشه مقایسه کرد
یک دعا هم برای او کارمند بانک بکن که گرفتار بشه با بچه
مثل آن دعا هایی که در حق بچه ی من کردید
ان شاالله دامنش سبز شود

سلام بر شما
اختیار داریدسپاس از حضور همیشه عزیزتان
*****
به به!
خیلی ممنون بابت به تصویر کشیدن اش
آخی.طفلی خاله جان اش
خداوند را حمد و سپاس.هم بابت وجود عزیز مولود.هم بابت سرو سامان گرفتن مسافران
خدایا شکرت...
*****
سلامت و شاد باشند و
باشید
به روی چشم،
به یاد ایشان و امثال ایشان هستم.
و آن مدل دعائی که
در حق گل دختر تان کردم
سه ماه پیش
برای پسر دایی،کبلایی محمد رضا کردم
غروب چهارشنبه بود.
یک آن به دل ام افتاد و...با تمام وجود.از خدا خواستم کمک اش کنه.
دو هفته بعد اش،
مامانش به ام گفت ،
یه چیزی می خوام به ات بگم ،
گفتم بگو؟
گفت محمد رضا داره میره سر کار.
خدا میدونه.چقدر برای این بچه، خوشحال شدم.
بعدا به ام گفت.
با اولین حقوقش ؛ واسه خودش پیرهن و شلوار خرید.
شکر خدا.شغل اش رو هم دوست داره.
پارسال خواب دیدم،
شهید شده.
نگو مریض شده.به ام نمی گن.
یک ماه.فلج شده بود...
خداوند حافظ و نگهدارِ برو بچه ها ی عزیزِ هر عزیزی باشه ...
وان شاءالله و الهی آمین،با دعای خیرتان...

یکشنبه 28 شهریور 1400 ساعت 11:42

درود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد