بدون شرح!

donya

چهارشنبه 19 آبان 1400 ساعت 14:44 http://www.bloodorange94.blogfa.com

درود زیبااااااااااا بود عزیزم مثل تمام پست های همیشه قشنگت
سبزباشی

درود و سپاااااااااااس،فدای شما عزیز دل نشین بشم مندنیا بانوی عزیزم

مهرداد

دوشنبه 17 آبان 1400 ساعت 21:17

فقط پک سیگار اون هم تو هوای بارونی و ابرای سیاه

به قول ارسطو:"آخ،آخ.."

دیار بختیاری

شنبه 15 آبان 1400 ساعت 18:34

سلام به به به این میگن چای خوردن با خیال راحت نه اینکه چای را داغ به داغ خوردن و سوختن :

سلام بر شما،بله.بله.

باشماق

شنبه 15 آبان 1400 ساعت 11:36

سلام چای با طمنئنه نوشیدن
درست مثل چایی که ما بعداز نماز عشا در هنگام سخنرانی شیخ امام جماعت مسجد می نوشیم البته در لیوان کاغذی بدون قند و شیرین شده
یک بار از مسجد امام رضا تا نزدیکی خونه تقریبا یک کیلومتر راه
یک لیوان چای لیوانی دستم بود و خنک نشد که نشد

سلام بر شما
بله دقیقا.
چای را با طمانینه نوشیدن.
عرضم به حضور شما که،ما رفته بودیم مسجد.خانم ها به سن و سال همین بانو.می گفتند و
یکی شان.دقیقا به مانند ایشان چای می نوشید و
به صحبت های مابقی گوش می کرد.
صحبت رفت سمت شانس‌.بخت.اقبال.
هریک گفتند و
گله ها فراوان بود.
از میان جمع.یکی رو کرد به آن خانم و پرسید،تو چرا هیچی نمی گی؟!
وایشان چای با طمانینه نوشید و
با خونسردی گفت،"من گلآ گودم.حرفی ندارم."
گلآگودم در گیلکی/به معنای دفن کرده ام است.معنای حرفی ندارم هم/به قول سید علی صالحی:
آدمی گاهی به نقطه‌ای می‌رسد
که دیگر درد ندارد، اندوه ندارد
هول ندارد، هراس ندارد.

بگذریم.

سپاس از به تصویر کشیدن یک کیلومتر مسیر،با یک لیوان چِئیِ کاغذیِ .