<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

زندگی با چشمان بسته!

   اینجایی که هستیم،نانوایی دور است.مثلا آنجایی که بودیم.با نانوایی ،یک کوچه فاصله داشتیم.با مدرسه و بقالی وهایپر و دکان ها،...نیز هم.

اینجا اما_

مثلا پای پیاده،تا بازار چه،یک،دو،سه تا کوچه.

لاکن  عصرها.یعنی همان دم غروب ها.قبل اذان مغرب ها.سوار بر یشمی،اسب پیر مان می شویم و

پیش به سویِ دورترین نانوایی!

که بیست کوچه .شاید هم بیشتر.با ما فاصله دارد و هیچ ربطی به اینجا ندارد.و تنها ربط اش این است که.انتهای مسیر.ختم می‌شود به سد.به پل.به دشت سر سبز و پر گل.

ترافیک!

یادمه.آن سالی که،تو خیابون ولی عصر.همراه کبری،تو ترافیک مانده بودیم.یعنی اولین بار.تو عمرِ نه ساله ی مان.ترافیک دیده بودیم.هیچ فکرش را نمی کردیم.روزی،روزگاری، رشت و حومه و دهستان هاش.همچون  پایتخت .ترافیکی می شود...


بلاخره با پشت سر گذاشتنِ  ترافیک،دم نانوایی رسیدیم  .


 

 





آقا و خانم نانوا

اهل زنجان اند.

آقای نانوا.همیشه رو به تنور.پشت به صف و جاده ایستاده  است و

خانم نانوا روبه صف و منی که توی ماشین .پشت صف ام.می ایستد.همزمان حواسش.به شوهر نانوایش.به تعداد نان ها و 

حساب کتاب و طفل چند ساله ی شان.که دم جاده.بپر بپر می کند.و گاهی  هم.دم شیشه می آید و به ام لبخند می زدن و جفت چشم هایم را .برایش مچاله می کنم و او

با دست های کوچک و تپلی اش.خنده اش را استتار می کند.و آن وقت. ادای بوسه ی ترش مزه  را برای جفت چشم های تمشکینش و سیاه اش در می آورم؛وآن وقت تر، خجل و خوش خنده  بدو بدو ازم دور می شود و لای در نانوایی پنهان می شود؛هست.


بانویی است به ظاهر اخمو. سبزه رو،و به قول سارا.بانمت.صورتش.دور روسری مشکی و حاج خانومانه اش.قاب شده است.نامحسوس.آدامس می جود.

مدتی است.ذهنمان مشغولِ این پرسش است.

"زن.مادر،خانم نانوا.از چه رنج می برد؟!"

وخوب.به قول مامان جان.جوینده. یابنده اس.و تو مرض داری.مرض.





نظرات 3 + ارسال نظر
مهرداد جمعه 5 آذر 1400 ساعت 13:12

یشمی چیه کاکو؟
خب ویلا نشینی هم این چیز ها رو داره
خدایا مرفهین بی درد رو باش از دوری نانوا می نالن

یشمی،اسمیِ که . روی ماشین گذاشتم
دقت کن کاکو.من از دوریِ نانوایی ننالیدم.عرض کردم.پای پیاده.سه تا کوچه با بازار چه و نانوایی ها.فاصله داریم.
منتهی مراتب،ما دست چپ می ریم/چرا؟! چون نون های این نونوایی رو دوست دارم.وخوب.این ها همه اش بهانه است.من از رشت دورم.لجوجی می کنم.:

صحرا پنج‌شنبه 4 آذر 1400 ساعت 18:10

قدیمها که نانوایی بود و صف وقتی گذرم به نانوایی می افتاد، خیلی روی آدمهای داخل نانوایی تمرکز می کردم تو ذهنم قصه می ساختم و از قضا گاهی که حواسم نبود بس که بهشون زل میزدم اونام متوجه میشدن.

عزیزم
قدیم ها.بابام موتور داشت.من از روی موتور.داخل نانوایی رو دید می زدم.وقتی هم اونا متوجه میشدن.
چشم غره می زدم

باشماق پنج‌شنبه 4 آذر 1400 ساعت 15:19

سلام
یک نانوایی داریم شاطرش خمیرگیرش و کارگرش که که فقط خودش است اهل قروه هست آدم شوخ طبعی است
ولی همین که فقط خودش نانوایی بربری را می چرخاند باعث شلوغی و معطلی است
به خاطر همین ترجیح می دهم ده کوچه بالاتر برم و از جای دیگه نون بخرم
رشت از زمان شاه همیشه با ترافیک روبرو بود و تازگی ندارد
شما این بیست کوچه را با اسب یشمی می روید ولی من پیاده و چابک سوار می روم
آخه از قدیم میگن جوان جوانهای قدیم
امروز رفتم قند عسل را به منزل خودمان آوردم
شش کیلو وزن داره ولی پانزده کیلو بار و بندیل دارد
شما هم سر بسر بچه ها می گذارید
من هم همین عادت را دارم بچه های کوچک که بغل باباهاشون باشد و به من نگاه کنند برایشان زبان بیرون می آورم

سلام بر شما
خداوند جوانان قدیم را به اتفاق جوانان جدید.حافظ و نگهدار باشد
باریکلا آقای امیر خان!پیاده روی.باعث میشه.تو بدن کلسیم ساخته شه.
این مسیرپرتردد است.دو طرف اش شالیزار است.آسفالت اش.از مو باریکتر شانه ی خاکی دارد.
با توجه به تردد ماشین های نمره تی رون.که رانندگانش.بخیالشان دانای کل اند.کجکی.از شانه ی خاکی عبور می کنند.لاکن.پیش آمده.عابر ها را پرت کنن تو شالیزار.گاهی هم.خودشون چپ می کنن و
خلاصه بهتره که.با یشمی بریم


ماشاءاللهخدا قند و عسل مان حفظ کند.لطفا از طرف مان پشت پاهاش را نوازش کنید.
بله.من با بچه ها بازی می کنم.سر ب سر شون می زارم.اونا هم با من بازی میکنن.س ب سرمم می گذارن.

عزیزم
من براشون چشم مچاله می کنم.یکی شون.کف دستش رو بوسید...بعد خیلی بامزه.ل هاش رو جمع کرد و
سمت ام فوت کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد