<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

.



 

 بلاخره صبح شد.به قول اجی.می  پَلی یان راحتآ بوبوءد،می یعنی من.پَلی یان یعنی پهلوهام.راحت شدن.

دیروز سارا رو بردم دکتر.شکر خدا بهتره.رنگ ب رو آورده.داروهاش رو که نگاه می کردم.تو دل ام گفتم،من اگه داروساز میشدم.قرص ضد' تاسیانی' اختراع می کردم.

آن هم،روزی دو عدد.یعنی هر ۱۲ ساعت. یک عدد.بعد تاسیان ترشدم.و به این اختراع عبث و مخترع ش،لعنت فرستادم.آخه  چطور دلش اومد.همچین کاری بکنه...بعد شکر کردم.بله.پشت بندش شکر کردم.خدا را حمد و سپاس گفتم.  وخوب.خیلی خودمونی و به قول کله پوک مشتی؛یهو  توام ماچ هوایی گفتم؛ هُدایا مِسی تِ. تاسیانی و نانِنگی لو  آفَلیدی.وآن وقت.سارا سر جنباند و

ریز ریز خندید.

گفتم به چی می خندی بچه؟!

گفتی گوش ام درد می کنه.گفتم دهنتُ باز کن.خندیدی. دکتر چی گفت؟!گوشت تمیزه.گِلوت افتضاحِ سارا خانم.

دیدی تشخیص ام درست بود؟! 

خندید.


یه خانمی کنار تخت سارا.داشت سِرم می زد.یهو گفت،آدم یه کف دست نون داشته باشه.ولی جانِ سالم داشته  باشه.گفتم بله.گفت، الهی خودت و عزیزانت همیشه سلامت باشید.

من هم ندیده و نشناخته.واسه همه .همین دعا رو می کنم.الهی  خودتون و عزیزان تون همیشه سلامت باشید و" جان کوردی "بدارید.



پ.ن

جان کوردی=پُرطاقت.بردبار.صبور.پایداری و استقامت ،در برابر سختی ها.همیشه امیدوار و به قول نانا،دیر بیمیرید ایشالا.


پ.ن

شاید به درد کسی خوردhttp://paradise.uspace.ir/.

نظرات 6 + ارسال نظر
دیار بختیاری شنبه 13 آذر 1400 ساعت 12:59

سلام خدا بد نده ایشالا هر چه زودتر خوب خوب شین مگه پروتکل های بهداشتی را رعابت نمیکنید مواظب خودتون باشین

درود و سپاس
به اتفاق همه ی عزیزان تان.سلامت و شاد باشید همیشه
چرا.خیلی هم رعایت می کنیم.دکتر گفت.تا چهار ماه.بعد دلتا.از این داستان ها داریم.بعد چهار ماه.احتمال اینکه.مجددن. دلتا کوید.بگیرین.هست.ولیکن.با این سیستم ایمنی ناقص.سه باره هم.دلتا گرفتیم

باشماق چهارشنبه 10 آذر 1400 ساعت 13:39

سلام
مگه شما واکسن نزدید ؟
ماسک نمی زنید ؟
قرص ویتامین دی 3 نمی خورید؟
قاعدتا نباید کوید 19 بگیرید

سلام بر شما.
نخیر.
بله،می زنیم.
بله،می خوریم.
چه عرض کنم والا.گویا خانوادگی.سیستم ایمنی مون پایین کشیده .هر ده.الی ۱۵ روز.یکی از علائم کوید .بر ما ظاهر میشه.خسته شدم.از نگرانی کشیدن .از اضطراب .از بی خوابی.خسته شدم

با سلام ....

با داستان پرواز لک لک ها به روزم ومنتظر شما ، ممنونم.....

سلام و عرض ارادت.خدمت شما همتباری عزیز و گرامی ام‌.خیلی ممنون از حضور گرامی تان.با سپاس .به روی چشم

صبیره سه‌شنبه 9 آذر 1400 ساعت 22:08

سلااام بانوجانم؟
خدا سلامتی بده.. حال سارا جان چطوره؟
بیمارستان بستریه؟ یا سرم وصل کرده؟
چی شده؟
الان بهتره انشاالله؟

سلااام عزیز دل ام.جون و دلت سلامت و خوش.
خیلی ممنون.سلامت بمانی بلامیسر.
الحمدالله خیلی بهتره. عزیزم.سِرم وصل کرده بود.الانم داره دارو می خوره.امشب هم.خودم و دادا رو بردم دکتر.
گویا دلتای دوم.شاید هم سوم رو گرفتیم.
بله.شکر خدا بهتره.خیلی خیلی ممنون از احوالپرسی و حضور همیشه عزیزت

مهرداد سه‌شنبه 9 آذر 1400 ساعت 12:53

خدا رو شکر چیزی نبوده
باید مراقب باشن هرچند سرما های سابق دیگر نیست لاکن سرما همیشه سرماست.
باید بیشتر مراقب بود

قربان محبتت کاکو گیان.به اتفاق همه ی عزیزان عزیزتون،سلامت بمانی بلامیسر

بله.ایشان جزء پر مصرف ترین های ژل و محلولِ ضد عفونی کننده هستند.مدرسه هم که نمی رن.جایی هم نرفتیم.بجز چوپان.که ایشان واکسن زدن.رعایت هم می کنند.کسی پیش ما نیومده.لاکن.به تشخیص دکتر.بابا گیان ناقل وی روسِ و
خیلی جدی گفت:خونه راش ندین"آیکن .منِ متعجب.با چشم های گرد .ز حدقه درآمده.فورا گفت.ببخشید.منظورم این بوده که.اول حموم کنه.بعد وارد خونه شه.گفتم.والا قبل از آمدن کرونا.پس از. اچ.وان.ان.وان.ایشان با الکل سفید.میز و دفتر دستک اداره رو.همیشه ضدعفونی می کنه.همیشه ام.بابت سیم .جیم شدن.با داروخونه چی ها.کلافه و قاطی.
گفت بله.به هرکسی الکل سفید نمی دن.گفتم.باتوضیحات شون.بلاخره می گرفت.گفت .بله.آگاهی چیز خوبیه.

باشماق سه‌شنبه 9 آذر 1400 ساعت 10:31

سلام
بلا به دور باشد
مامان خدا بیامرزم که من به او مادر می گفتم
هر وقت گلو مون چرک داشت
یک پنبه سر یک مداد سیاه از نوع شتر نشان می پیچید و در حلق من بینوا فرو می کرد و پنبه را دور گلو می چرخاند تا چرک ها جذب پنبه شود
حالا نمیدونم پنبه را از دارو خانه که ما به آن دواخانه می گفتیم می خرید و یا از تشک زیر بچه کش می رفت
حالا بماند که ما با پنبه ی داخل گلو چه حالی می شدیم
بعد یک داروی صورتی رنگ پودر مانند داخل نی می کرد و اطراف محل لوزه تین را با دمیدن فوت دارو مالی می کرد
آن دارو پودر مانند را بهش دوا خنکی می گفت
از معجرات خداوند همین که با این طب ما زنده مانده ایم
علی برکت الله

سلام بر شما
خیلی ممنون و مچکرم،
سلامت بمانی.
احتمالا.عصر امروز هم.یه سر درمانگاه بریم.
خدا شما رو.به اتفاق همه ی عزیزان عزیزتون،سلامت و تندرست حافظ و نگهدار باشه.روح مادر شاد.وقرین رحمت الهی
اَییییی،تشک زیر بچه.
ما جزء بچه هایِ.بدقلق غلقِ غذا + دوا خور هستیم.مثلا مامان مون. به اجبار.به ام غذا می خوراند.قاشق غذا رو.زیر تشک بچه ها=برادرهام .قاشق شربت ها رو.زیر تشک چه ی خودم.پنهون می کردم
الحمدالله.الهی شکر و خداوند را سپاس،بابت چنین موجز و برکتی.زنده سلامت باشید و بمانید.آقای امیر علی خانِ همیشه عزیز و گرامی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد