<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

غزل شماره 379 حضرت حافظ

     


سبز ،تویی که سبز می خواهمت.

سبز باد، سبز شاخه‌ها،

اسب در کوهپایه و
 زورق بر دریا....



روز و شب اش را نمی دانم. ولی میدانم دل ام خواست  ؛وقتی که مه پایین آمد. خوابت را ببینم.جانِ قوربان.


"گفتی،حالا که دیده ای!"

و این جمله را با لبخند گفتی‌.

یعنی اول مکث کردی. بعد لبخند زدی.بعد گفتی:"حالا که دیده ای!"

و همان وقت.لبخندم گرفت.و همه ی قند های عالم .در دل ام آب شدند. و از آن همه شهد و شکرآب شده.جان گرفتم. نفس کشیدم. عمیق  و جانانه.....

 گفتم؛" بله. 

حالا که آمده ای

 

من هم همین را می گویم

 

میان من و تو فاصله ای نیست

 

میان من و تو تنها پرنده ای ست

 

که دو آشیانه دارد" /

و آن وقت.موهایت را بهم ریختم.به سان آشیانه ی نصفه و نیمه و نامرتب...که پرنده.به قول اَجی.بوشو بیا =رفت و آمد؛ می کند و در تلاش است.که آشیانه اش را با یال اسب.مقاوم کند...

موهایت را بهم ریختم و تکرار کردم .

دو آشیانه.دو.

روی دو تاکید داشتم.

و آن وقتی که. دوچشمِ  سیاه و تمشکین ات برق زدند. سفت و محکم و آبدار بوسیدمت.

آخ.

شکر خند شدی و پهنای صورت ات ،ماه تر از مهتاب.الله تی تی .گلِ شکفته  آسمان  شد.

و تا آنجایی که راه داشت و دل ام خواست.لپِ پنبه ای ات را توام ،همممممممممممممممممم گفتن؛کشیدم.

اُوخیش.کیف داشت.تی تی اس اس جان.کیف.

با هم بشنویم؛https://m.soundcloud.com/persianmusic-2/lorca-shamlou