<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

یک ،دو،سه،. . .



 

 مامان گفت.چهار مرتبه.با آب گرم‌.خُرده برنج ها را بشور .بعد بریز تو آبکش.دو ساعت بعد.روی پارچه نخی پهن شون کن.هر چند ساعت .به روش بالا.مرتب و نامرتب و مرتب شون کن.

برای تهیه ی آرد برنجِ مرغوب.به قول قدیمی ها.سُرمه،یعنی اونقدر نرم و لطیف....که می توان در سرمه دان ریخت.‌‌..به روش بالا عمل کنید. 

که نان برنجی و حلوایِ برنجی،در دهان آب شود.


اینجا به خُورده برنج ها،می ئن دانه،مِن دانه=نیم دانه=میان دانه می گویند.


میان دانه  در ولایت مان.در پختن  آش و شعله زرد کاربرد دارد.وایضا کته پلو با کباب پرچرب و گوجه کبابی و سبد سبزیِ محلی و زیتون و....باقی مخلفات.

 

قوت قالب  کشاورزانِ  سرزمین پدری.میان دانه بود،هست.

ولایت مادری اما،میان دانه در پختن آش و شعله زرد و چند نوع نان برنجی و حلوای برنجی ،کار برد دارد.


کته پلویِ میان دانه.شیرین است .و عطر و بویش ،شالی زارِ به خوشه نشسته و...آخ از  بخارش و عطر و بوی گل و سُنبله برنجزاران:):*مانندش.

.




جزء صدا هایی فولکلورِ.
موسیقیِ بچگی هامون‌ِ.
صبح های زود.
نانا،خاله جان،اجی‌.
صدای آسیاب سنگی.
بوی چراغ نفتی.
عطر برنجِ زیر آسیاب.
بوی نانِ شنبلیله.
آقاجان و هم زدن چای مخصوصش.
آخ.آخ ازمویه نانا.
که باعث می شد.آروم و بی صدا اشک بریزم.وخوب.اکثرا  به هق هق  بلند.می افتادم و
مامان اگه بود می گفت.بسم الله الرحمن الرحیم.خاله جان لحاف رو کنار می زد و سفت و محکم بغلم می کرد‌...

..



..

پ.ن.بفرمایید ،دوست عزیز.


نظرات 4 + ارسال نظر
کیهان سه‌شنبه 30 آذر 1400 ساعت 22:03 http://Mkihan.blogfa.com

اونها را نوشتم که لبخندی بزنی خاخور جانم

کدوم ها؟؟نظری ثبت نشد ،برار جان

مهرداد سه‌شنبه 30 آذر 1400 ساعت 21:03

برای پست بالا، من همین الان انار یلدا رو خوردم
یلداتون مبارک.

نوش جان،گوارای وجود.من و دادا و سارا نیز هم.
سپاس کاکو،شب چله ی شما هم مبارک.

مهرداد سه‌شنبه 30 آذر 1400 ساعت 20:57

خدا قبول کنه نذورات ره.

برنج کجاس؟

قربانت کاکو گیان.
نیم دانه ی هاشمی/محصول برنجزار پدرجان.

باشماق دوشنبه 29 آذر 1400 ساعت 20:18

با درود
یعنی همه اش دنبال یک بهانه برای گریه کردن
دیشب در مسجد شله زرد تقسیم کردن یک کاسه ی کوچک هم نصیب من شد
خوشمزه و خوش طعم و خوش رنگ بود

درود بر شما
بله.واین برمی گرده به همان دوران چند ماهگی.بیماری مادر. جداشدن/دور ماندن.وانتظار کشیدن.لجوجی و گریه کردن...
البته.الانه.شکر خدا.بیشتر اوقات.گریه و خنده.خنده و گریه .به اتفاق بر ما حائل می شود
التماس دعا
نوش جان
چند روز پیش.بیست چندمِ آذر.من هم شعله زرد پختم.خدا اموات شما را رحمت کنه.خیرات بود‌.شکر خدا.پدر جان گفت:"خوش رنگ و خوش عطر وخوش طعم و مزه اس.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد