ساعت ۴:۳۹ صبحِ برفیِ.
پشت پنجره ی آشپز خانه.
به تماشای آزا دار =درخت آزاد ایستاده ام.
دوست داشتنی تر از همیشه بود:*
بعد یاد آن شعرِ آقای معروفی افتادم.آهسته.طوری که بقیه ی درختا نشنون.به اش گفتم،آزا دار جان؟؛دوست داشتنِ تو گفتنی نیست،
تماشایی ست؛تی بلامیسر.
که یهو
یه گنجشک کوچولو
از میونش پر زد.
آقا من زهره ترک شدم .دوتا پا داشتم.دوتا پا قرض کردم.سه تا یکی.پله ها رو رفتم بالا
.
.
.....https://s6.uupload.ir/filelink/lP0naFxWygjx_0247f51282/farhad_mehrad_-_gonjeshkake_ashi_mashi-128_0025.mp3