شعر برای من
حرمتِ نان است
به وقتِ زیارتِ آدمی.
شعر
شرف است
در این گَزَندِ گهواره شکن .
و من
پاس داشته ام این دریا را
هم پُر بهاء تر از جانِ خویش و ُ
جهانِ خویش ،
که می دانید...!
..
.
فقط میخواهم کمی بخوابم.
بالای صخرهای خسته
از اینجا دور ،
شبِ یکی دامنه از بوی پونه و کتاب ،
یک بسته سیگار
عکسی از ....