<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

می دیل وا سین

نظرات 6 + ارسال نظر
کیهان دوشنبه 23 اسفند 1400 ساعت 07:45 http://Mkihan.blogfa.com

سالی سر شار از سلامتی و بهروزی برایتان ارزو می کنم.
خودتو زیاد خسته نکن خاخور جان لطفن.
خانه تمیزه دیگه چه تکاندنی داره؟
باشید و بمانی برای خانواده.آمین

درودها و سپاس های بیکران برارجانم.
همچنین جان قوربان
به روی چشم.
تمیز که هست.منتهی نامرتبِ.مثلا من که مریض بودم و مریض داری می کردم.شستن ظرف ها سخت بود و
هرچی تو کمد ظرف داشتیم.تا خوب شدن ام.بیرون کشیدیم.البته این وسط.بابا گیان چهار سبد.لیوان و استکان شست.
به قول اجی.حالا هر ئی چی.ئی جا نَهه.
خیلی ممنونمممم؛با بهترین آرزوها و...باشی و بمانی برای همه ی مابراره که م

باشماق یکشنبه 22 اسفند 1400 ساعت 20:35

سلام
دیروز صبح قند عسل را آوردم
قرار بود یک آزمایش خون مجدد ازش بگیرند
کلی هم ایستادیم
تازه متوجه شدند تاریخ نسخه برای روز ۲۲ ام است
امروز دیگه خودشان رفتند
دلم برایش خیلی می سوزه
بغل من بود که مامانش را با لباس بیرونی دید
خودش را هل می داد تا بغل مامانش برود
حالا دو سه ماه دیگه که مامانش می خواهد سر کار برود چیکار می خواهد بکند
خدا می داند
البته آن یکی نوه ام در زمان بیماری دخترم راحت پیش ما می ماند و شب هم پیش باباش می خوابید
خدا را سپاس به خاطر سلامتی اش
روزگار سختی بود
در مورد پرده ها سلیقه به خرج داده ای
روزگارتان خوش باد

سلام بر شما
دست شما درد نکنه.به اتفاق همه ی عزیزان عزیزتون درپناه خداوند باشید
من ام همین طور.می دونید؟!آقای قندوعسل.جزء بچه های خیلی دوست داشتنی و باهوشه.
من خوش ام میاد ازش و دوستش دارم.
خوش بحال تون که بغلش کردین.
و چه صحنه ی زیبایی رو به تصویر کشید ین
اون لحظه ی که به آغوش مادرش رسید و
سفت بغلش کرد.خیلی دوست داشتنیه.خیلی.
این سن و سال.بچه بغل کردن.خصوصا اینکه بچه خودش هم بخواد .بغلش کنی.خیلی خیلی حس و حال مثبت و انرژی زلالی داره.
امیدوار و آرزومندم که
خداوند به اذنش.دامن آرزومندان رو سبز کنه
توکل به خدا
ان شاءالله که تا آمدن مامانش جیک نزنه و
خوش باشه
الهی شکر.الهی شکر و الهی شکرایشلا که همیشه سلامت و شاد باشند و
به قول فره خانوم.خدا یه دوماد شیرپاک خورده قسمت شون کنهایضا یه عروس به آن گل دختر تان

خیلی ممنون از لطف و توجه ی تان.
امروز اینجا باران گرفت.چه بارانی.چپ و راست.تمام شیشه های پنجره؛ قطره ی بی رنگ از دریا جدا ..بود؛هست.
عروس ها رفتن نمایشگاه بهاره.جمعه هم بازار بزرگ بودن .
روزگار شما و عزیزان تان بخیروخوشی و سلامتی

باشماق یکشنبه 22 اسفند 1400 ساعت 11:48

سلام
روز و روزگارتان خوش
هوا آفتابی و خنک
یک نسیم هم داره می وزد
ما تمیز نکردیم
فقط پرده های هال را شستیم و آویزون کردیم
دیدی بعضی وقتا
روزگار با آدم چپ می افته
هفته بیش حاج خانم گفت برو از تره بار مرغ بخیر کوچک باشد و بده پاکش کنند
رفتم داخل صف چهارتا گرفتم و کول کردم به هر مرغ فروشی گفتم پاک کن
گفتند وقت نداریم
بالاخره کلی راه اومدم تا ماشین را برداشتم
به قصابی که معمولا گوشت را از آنجا تهیه می کردیم رو زدم گفت سرم شلوغه
به یکی دیگه مراجعه کردم قبول کرد
اومد کنترل خود رو را بزنم قسمت بالای آن شکست
یک کلید ساز بالاخره پیدا شد و تعویض قطعه کرد
تعمیر کار مایکروفر زنگ زد گفت بیا ببرش
خواستم پول از ای تی ام بگیرم کارتم گیر کرد
به منزل که رسیدم
کردم سر شیر آب شیر ظرفشویی شکسته
معمولا تعویض اش ساده بود
ولی نشد
به لوله کش زنگ زدیم اومد تعویض کرد و فلاش تانکر هم که چیکه می کرد را تعویض نمود
این یک روز بود که با ما کج افتاد
روز خوش

سلام بر شما
خیلی ممنون و سپاسگزارم.
همه ایام شما هم بخیر و خوشی و سلامتی:بخند:
به به.هوای معتدلِ آفتابی

عجب روزی.
انگار پشت سر شما بودم و
خسته و کلافه گفتم:"آی ننه یا ننه...

اینجا باران بند آمد و
باد سرد و سوزناکی می وزد.
انشاءالله ما هم تمیز می کنیم.وقت بسیاره
با اینکه نه ماهه اینجاییم.هنوز برای پنجرها پرده ندوختیم.تا اطلاع ثانوی هم چنین قصدی ندارم و
هزینه اش رو.به عنوان پس انداز نگه داشتم.
۸ عدد از شالهای سارا را(سبز.آبی،بنفش و یاسی و سفید و کرمی کلباسی ونخودی) برداشتم و
دانه ب دانه به پنجره نسب کردم و
چوپان با دیدنشان گفت:"آفرین.بیست شده"
تمیز کردن گوشت و مرغ و خصوصا ماهی را به هیچ وجع مننوجوعی دوست ندارم و
مردشریف استاد پاک کردن گوشت و مرغ و
خصوصاااا ماهی ست.
سر شیر آب بلدم .بندکشی کاشی و سرامیک را نیز هم
لوله کشی و فلاش را چوپان بلد تر و استاد است.
باباگیان یکی از کارت هاش را برای من گذاشته.
جمعه که رشت بودم و
دکان صفورا خانم باز بود و برای دادا و سارا خرید کردم.
شب که شد
باباگیان بین پیامک های کسر حساب.هرچه می اندیشید.به خاطر نمی آورد .کجا؟رفته و
کارت کشیده
‌کنترل خودرو چرا بازیش گرفته بود آخه
ایشلا که حاج خانم برتراند
آقای قندوعسل خوب اند و
همه ایام تان خوش

مهرداد یکشنبه 22 اسفند 1400 ساعت 04:59

منیش توام
من هم می‌خوام.

درپاسخ به جمله ی شما؛"نخام،می شینه!"

ممنون بابت جمله ی نو

کیهان شنبه 21 اسفند 1400 ساعت 23:31 http://Mkihan.blogfa.com

بادامهای کوهی هم پر از شکوفه بودند انا درختهای دیگر از جمبه باوط هنوز بی بار وبرگند

به به؛شکوفه های بادام

انار و ازگیل نسبت به دیگر درختان دیرتر بیدار میشن.لابد تو دل شون میگن،هوووو،حالا کو تا پائیز.ولی خوب.یه کشاورز شالی کار باید بدونه.وقتی جوی آب.گلبرگ های انار رو باخودش میاره و پخش شالی زار می کنه.یعنی زمان وجین شالی رسیده واین انارها رو پرنده های باغبان .سرآب خور جوی کاشتن
سپاس از حضور همیشه عزیزتان،برارجان

Sabigol شنبه 21 اسفند 1400 ساعت 16:11 http://Mynbs.blogsky.com

بانو نمیگین دلمون توت فرنگی میخواد

سلاااام عزیزم خوبین؟
چه خبر؟
همه خوبن؟

خونه تکونی تمام شده؟ ما تازه میخوایم شروع کنیم

شرمنده ی دلت.عزیزم:گل




سلااااااام به روی بهتر از ماهِ تون
الهی شکر؛سلامتی.
خیلی ممنون از احوالپرسی تون.بله،شکر خدا همه خوبیم .
ان شاءالله شما و همه عزیزان عزیزتون هم خوب و سلامت و ایام به کام باشید

نه والا.
اون مقداری رو هم که تمیز کرده بودیم.بادهای طوفانی .مشت .مشت خاکِ زرد آورد ریخت و
بعد فروکش کردن باد.ابرهای سرزمین مون.شروع به بارش رحمت نمودن .
درو پنجرها و شیشهها،خونه مون .مثل ماشین هایِ تو فیلم های دفاع مقدس شده.واما داخل خونه.مث بازار روز می مونه و
در من توان یک ضرب تمیز کاری نیست.فرصت بسیارِ تا بهار
به سلامتی و مبارکی و دلخوشی.سال پرخیروبرکت و همه ایام نوروزی داشته باشین،بلامیسر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد