<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

از گل عزیزتر،. . .



و به قول کسایی:

"گل نعمتی است هدیه فرستاده از بهشت. . .




پ.نhttp://www.sfim.ir/%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84-%D9%86%DA%AF%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%BE%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B4/




نظرات 5 + ارسال نظر
باشماق سه‌شنبه 24 اسفند 1400 ساعت 22:43

سلام
امشب شب چهارشنبه سوری زیاد خبری نبود
البته محله ی ما
چند سال پیش یک خانواده آسمان جل در همسایگی ما بودند
ساعت نه شب زن و مرد توی خیابون می ریختند آهنگ می گذاشتند
و با هم می رقصیدند
مذهبی ها هم جیک شون در نمی آمد
آتش روشن می کردند و ترقه می ترکوندن
ولی ساعت دوازده که می شد حتی یک دقیقه این ور اون ور نداشت
می رفتند و خیابون خلوت می شد
ولی تازه کار رفتگران زحمتکش شروع می شد تا خیابان را جارو کرده تحویل بدهند
ولی او رعایت ساعت برای من جالب بود

سلام بر شما
آسمان جل
کسی که رواندازش آسمان باشد.
بچه ی دایی کوچیکه.
یه رو انداز داشت.به رنگ آبی آرام آسمان.با تکه ابرهای سفیدی که.یه بچه خرس.لالا کرده بود.
خیلی خوش می‌آمد و
همین جور نگاش می کردم.
آقای برادر زاده که دنیا آمد.
یه روانداز و آسمان شب براش خریدم.
چند وقت پیش.
از پله پیچ می آمدم.
توجه ام به ستارها و صلوات فرستادن رفتم و
پله پیچ.پیچید و
بنده نپیچیدم.خدا رحم کرد.به موقع کنترل کردم و
پیچیدم.شکر خدا. این آخر سالی.دس و پا شکسته نشدم.
دو روز پیش.مادر برای خونه تکونی رفته بود رشت.
عصر دیروز همراه مردشریف برگشت.از رشت و توپ و ترقه هاش گفتند.از آماده باش بودن آتش نشان ها و آمبولانس های سر فلکه و خیابان ها نیز هم...
اینجا اما
سرو صدا نداشتیم.
برادرزاده های جناب سرهنگ.شب بارانی آسمان را.نور افشانی کردن.
خیلی زیبا بود.
ویک فانوس .از آن سوی خیابان آمد و بالاسر خونه ما گذشت و
توی شالیزار فرود آمد.
این هم زیبا بود.
قدری اسفند دود کردم و
این بود چارشنبه سوری ما
قدیم اما
کاه و کلش =ساقه ی برنج آتش می زدیم.
البته بعد آن سالی که.کمی.ته.آمده بود...
ما چهار شنبه سوری ها.همه و همه.منزل آقاجان جمع می شدیم.آتش روشن می کردیم.خاله جان سبزی پلو با ماهی .درست می کرد.میوه و آجیل و چای. وقت برگشتن.پسر دایی کوچیکه.یه آبشاری روشن می کرد و
سارا می گفت:"نخود نخود.هرکه رود خونه مامان کوچولو:وآن وقت.همه می خندیدن.
بگذریم.
از بس باران باریده.باغ و شالیزار پشت حصار را آب گرفته.هوا بوی برف و شکوفه ها را دارد.
یک سالی بود.از منزل پدربزرگ.تا منزل آقاجان.پشت سر باباجی‌.توی کانال برفی راه رفتیم.می گفتن برف آمده تا بالای زانو.ما که تو کانال بودیم.سرمان از کانال بیرون بود

مذهبی ها.مذهبی های شادی دوست بودن.


آزاد شو از بند خویش، زنجیر را بــاور نکن

اکنون زمان زندگیست، تاخیر را بــاور نکن

حرف از هیاهو کم بزن از آشتی ها دم بزن

از دشمنی پرهیز کن، شمشیر را بــاور نکن

خود را ضعیف و کم ندان، تنها در این عالم ندان

تو شاهکار خالقی، تحقیر را بــاور نکن

بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش

زیبا و زشتش پای توست تقدیر را بــاور نکن

تصویر اگر زیبا نبود، نقّاش خوبی نیستی

از نو دوباره رسم کن، تصویر را بــاور نکن

خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید

پرواز کن تا آرزو، زنجیر را بــاور نکن.

شعری از مهدی جوینی

و او مهربان ترین مهربانان است.

کیهان سه‌شنبه 24 اسفند 1400 ساعت 10:00 http://Mkihan.blogfa.com

قسم به گل و عاشقانش

هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ ؟!

باشماق سه‌شنبه 24 اسفند 1400 ساعت 06:43

سلام
پریوش
نام گل است ؟
نمی دونستم
فکر می کردم یعنی به زیبایی پری
آهنگ تو ای پری کجایی را خیلی دوست دارم و شعرش حرف ندارد کلی آدم را حالی به حالی می کند

سلام بر شما
بله.نام گل است
من هم این ترانه را دوست دارم و
از شنیدنش بغض ام می گیرد.
آقای دکتر اصفهانی هم،بد نخوندش.

مهرداد دوشنبه 23 اسفند 1400 ساعت 23:02

آقو یه فرهنگ باران معرفی کنین
تا ما بدونیم منظور از اسامی مختلف کیا هستن
بابا گیان
ماجان
بابایی
چوپان
مردشریف
همه رو همیشه قاطی می کنم
همگی به سلامت باشن

اسامی مختلف
ماجان همون بارانِ.باباگیان هم همون باباگیانه.چوپان داداش کوچیکه.مردشریف داداش بزرگه.

" بابایی "ایشان همکلاسی مردشریف بودن.
منو و رقی رو که می دید.پشت مردشریف قائم میشد.اسمش "ابوذر"بود.یه داداش کوچیکه ام داشت.خیلی بامزه گیلکی صحبت می کرد.

"بابایی"
چند ماه پیش.باباگیان باهاشون تصادف کردن.صومعه سرایی و دامپزشک هستند.
خدا خیلی خیلی رحم کرد.والهی شکر.الهی شکر وسپاس
"بابایی"جواهری بابایی .تو منظریه اس.گوشواره و النگو و انگشتر سارا +دستبند و انگشتر و گوشوارهِ خودمو.سالها پیش. خریدم.همون سالهایی که.طلا زیر دویست تومن بود.یا مثلا گوشواره.گرمی ۴۵ تومن.
چون شما در جریان قیمت طلا و سکه هستید.واضح تر توضیح نوشتم
الان م.یلنگه گوشواره ی سارا شکست.چوپان به اش گفت.راستشو بگو.خودش شکست?یا یه کاری کردی بشکنه؟چون وقت خرید.خانوم بابایی به اش گفته بود.سه سال دیگه بیا تعویض کن

خیلی ممنون و سپاسگزارم کاکو.شما و همه ی عزیزان عزیزتون سلامت و شاد باشین

مهرداد دوشنبه 23 اسفند 1400 ساعت 22:53

چقدر خوش‌رنگ هست

ها کاکو.خوش رنگ و خوش شکلِ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد