دانه، چو طفلی است در آغوش خاک. ..

 با هم بخوانیم 

خوب.جونم براتون عرض کنه ،تصویری را که مشاهده می کنید،بوته ی کلم قرمز (دزفول)می باشد‌.که بنده از بازارچه ی سیاهکل یک عدد  متوسط اش را خریده بودم؛که سرش را بریده_خورد کرده_سالادش  نموده..؛سپس ها؛تَهَش را درون باغچه چال کردم و..به سلامتی .جوانه زد و به قولی جان گرفت.

ولیکن برگ های زیبا و تر و تازه اش را که کنار بزنید،در نهانش یک عدد کلم فندقیِ بامزه ای را مشاهده می کنید که؛همین جور با شما چشم تو چشم  خواهد شد و ازدیدنش لبخند تان  که می گیرد:) هیچ؛به قصد و نیت فشار مشار دادن آن تپلیه فندقی؛سَلامی خاص و مخصوصه همین نیت نثارش می کنید.

_دیروز یک گنجشک شاد و خوشحال،روی شانه ی راستِ نهال آلبالو نشسته بود .

 این شعر استاد کدکنی ز خاطرمان گذشت:

پرنده بر ساقه ایست  

وساقه بر شاخه ای  

درخت در بیشه ای

  وبیشه در ابر ومِه     

  وابر و مِه گوشه ای زعالم اعظم است

امیدوارم،اون کلم کوچولو گل بدهد،چون دل ام می خواهد  گل و شکوفه ی کلم را از نزدیک ببینم.

امیدوارم که،آن وقتی که هم گل داد،گلهایش به بذر بدل شوند و...آن وقت تر، برای مامان و کبلایی زهرایِ همسایه؛بذر کلم دزفولی ببرم.

پ.ن

آذر ماه،چند کیلو  زردک برامون سوغات آورده بودن.

نیم کیلو برا خودمون برداشتم،مابقی را بین عزیزان تقسیم کردم.ولیکن سه عدد،از آن نیم کیلو زردک را هم.آن طرف ترِ کلم کاشتم.به سلامتی، هرسه_ جوانه زدند،سبز و پربرگ شدندو... حالا که  قدشان نزدیک به ۸۰ رسیده است ؛یک ساقه ی بارید بلند ،از دل شان رسته و

پی نور بالا آمدند...؛خلاصه زردک ها_چند غنچه کردند و

منتظرم که غنچه ها شکفته شوند و...ان شاءاله عکسه شکوفه های زردک را هم  آپلود خواهم کرد:)

دیگر اینکه؛

سوغات سرزمین پدری است.

.

محصول همان درختچه ای است که،یک صبح تا ظهر_ وقت برد _تا از باغ پشتیِ آقاجان دل بکند و بلاخره با من و دیگر قلمه ها و نهال ها همراه و هم دل شد.

البته؛دست مامان ام درد نکند که؛آن روز خیلی زحمت کشید.

دیگر اینکه؛

از سرزمین پدری _همراه سوغاتی ها تشریف فرما شد:)

خلاصه اینکه؛روز جهانی کشاورزی مبارک همه ی کشاورزان و برزیگران عزیزباشد.