<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

 


 

عروسی علی همین موقع ها بود.تو حیاط آذین بسته شده یِ خونه ی پدر زن علی.

به سال ۱۳۶۷؟۶۸? دقیق یادم نیست.ولی دقیقا همین موقه ها بود و...آن وقتی که ضبط روشن شد و موسیقی بلند شد.دختر عمو بزرگه گفت :من دیگه نمی تونم سر جام بشینم"داوود خان می خواند و دختر عمو بزرگه طبق کلاس رقصی که.. .قبل ان ق لاب گذرانده بود،پیچ و تاب می خورد،...

وخوب؛همان موقعی  که دختر عمو بزرگه پریده بود تو میدون رقص...علی شیرجه زده بود روبه روی دختر عمو بزرگه؛

و همه سعی اش رو می کرد که. هماهنگ برقصه.

میدان خلوت شد.

همه مات و مبهوت رقص این دو نفر شدن...

بعضی هاشونم که...جریان را می دونستن..،برای این دو می گریستن...

داوود می خوند:"طعم لبت عسل..."عروس خانم،زغوغای جهان فارغ،همه ی حواسش پِی برق لب هاش بود...

خدا اموات شما رو رحمت کنه؛منو خاله جان کنار هم بودیم....


پ.ن

وقت برگشتن از عروسی.میانه ی راه،از دختر عمو بزرگه پرسیدم،اونوقت که پیچ و تاب می خوردی؟ علی به ات چی می گفت؟!

با اخم گفت:"تو فوضولی"

هاا .خنده تون گرفت  :)))

ولی خوب.بله که قحطی محبت بود.چون آدم  جوابه یه بچه ی چند ساله ی کنج کاوُ؟اینجوری نمیگه"???

+پس این آیکن  یِ بچه ی موش مرده رو کی  اختراع می کنن؟!