<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

می دیل به واست

نظرات 9 + ارسال نظر
کله پوک دوشنبه 11 مهر 1401 ساعت 19:04

غمگین نباش لطفا

خیلی ممنون از لطف و معرفتت.
چشم.
همه سعی ام رو میکنم.

کله پوک پنج‌شنبه 7 مهر 1401 ساعت 08:17

پست بذار دلم پوکید
چرا پست آخرت و پست های آخرت انقدر غمگینن آخه

حال حوصله ی حرف زدن ندارم.ایضا پست گذاشتن.
غم بزرگی تو دلم نشسته.
کاشکی می تونستی مادر شی بچه.
اونوقت چرایِ غم و رنج را بهتر درک می کردی.
هرچند دقیقه نودی هستی و
مممنون از درکت.
و مرسی از لطف و معرفت.

به یاد مهسا امینی دختر جوانی کرد که به تهران مسافرت کرده بود وهرگز به شهر خود باز نگشت ....
انچه که از ستاد امر به معروف و نهی از منکر حرکت امام حسین (ع) گفته میشود با وضع موجود تطابقی ندارد سخن امام حسین در صحرای کربلا تنها مبارزه با ظلم وجور فساد یزید ابن معاویه وروشنگری در این راه بود نه در موی دختران جوان ویا بستن دکمه پیراهن و یا ریش فعلا بجای روشنگری بیشتر برای رفاه حال مردم ماشینهای گشت ارشاد بیشتری برای ترساندن مردم می بینیم وچه تفاوت بزرگی است وبراستی به کجا می رویم.....!!!

حیف از این سرزمین و مردمان درحصرش...
https://www.namasha.com/v/f2qHiIG2

مترسنج پنج‌شنبه 24 شهریور 1401 ساعت 14:51 http://dar300metri.blogsky.com

دستان پر برکت

سلام و سپاس از حضور همیشه عزیز شما

داستان کوتاه منصور سه‌شنبه 22 شهریور 1401 ساعت 22:53 http://Mansourgholizadeh89,blogfa,com


با درود فراوان به شما همتباری عزیزم وبا تشکر از لطف شما ، امیدوارم در کنار خانواده گرامی شاد وسلامت باشید اما بعد اشاره نیکویی داشتید از امیر مومنان علی ابن ابی طالب (ع) بر مبنای حذر و یا دوری کردن از سوظن که بسیار قابل تامل است البته اشاره راوی داستان او به همه چیز شک داشت مبنا را بر شک گذاشته بود که بی تعارف یک بیماری است و البته سوظن یا ریب که به شک نزدیک است مبنای خاص روانکاوی خودرا می طلبد ودر این مقوله نمی گنجد با این توجه که باید ابتدا بستر را پاکسازی کرد وهمانطور که راوی اشاره داشت که ( به تازگی دروغ زیاد می شنود ) شاید یکی از عامل های مخرب اخلاقی باشد که می تواند خانمان سوز باشد. پس باید ابتدا عواملی که باعث این نابسامانی می شود را بر طرف کرد . الباقی درگیری های زندگی را با صبر و حوصله کم کم حل و جوانه های سبز امید زندگی را بارور کرد. بار دیگر از محبت شما بی نهایت سپاسگزارم .....

با سلام و درود و سپاس فراوان خدمت شما همتباری عزیز و گرامی ام.
شما هم در کنار عزیزان عزیزتان شاد سلامت و بر قرار باشید

خیلی ممنون از توجه ی شما،
بله،بنده پس خواندن :"چون او هم مانند پدرش به همه چیز شک داشت ....!!!"
و پر رنگ شدن "شک"و اندیشیدن به:"مترادف شک: تذبذب، تردد، تردید، دودلی، ریب، ریبت، شبهه، بدگمانی، سوء ظن، احتمال، اشکال، وسواس | تردید، دودلی، ظن، گمان"
پناه بردیم به خدایِ ستارالعیوب و
حُسن الظن؛وآن حدیث را برای شما نوشتیم.
بله،بی تعارف،یک بیماریست و...به نظر بنده سوءظن و شک از یک خانواده می باشند و
امید که جوانه ی سبز امید زندگانی همه،خُرم و شاداب و به گل و ثمر برسد...❤
من هم از شما بی نهایت سپاسگزار و متشکرم...

داستان کوتاه منصور دوشنبه 21 شهریور 1401 ساعت 23:45 http://mansourgholizadeh89.blogfa.com

با درود با داستان کوتاه او به همه چیز شک داشت به روزم ومنتظر شما ممنونم...

درود بر شما همتباری عزیز و گرامی؛به روی چشم،خدمت میرسم.خیلی ممنون از حضور ارجمند شما

کیهان شنبه 19 شهریور 1401 ساعت 15:30 http://Mkihan.blogfa.com

درود ها و سپاسها و شکرگزاری برای وجودنازنین خاخورمان
و سپاس پلاس پلاس++بابت مپ و رمپ و کروکی به قاعده و زیبایتان.
والا من که خودم هیچگاه در محلهای عمومی بساط و سفره پهن نمی کنم.
یه خاطره بگم
چندین سال پیش پارک ابیدر سنندچ با اهل وعیال سر غروب.از خانواده ای که انجا بودند زبان خود را گازگرفته و سوال از امنیت انجا نمودیم.
و چنان شرمنده شدیم که هنوزهم هستیم.
مارا کشان کشان به خانه خود بردند.کار از دعوت گذشت.و چنان سنگ تمام گذاشتند که من هنوز شرمنده ام.هر چند که با فرستادن تحفه و هدایا سعی کردم کمی از ان همه لطف جبران کنم.
نشان به ان نشان که رفتند و با هتل ما تسویه کردند و سه شبانه روز تمام پذیرایی و همه نو ع احترام و ازما همه نوع عرق شرم.
انستنهایی فرهیخته و اهل فرهنگ و شعر و موسیقی و تاریخ دان و...
هنوز و تا همیشه سپاس شان باد

سلام و درود بر شما امیر کیهان برارِ عزیز و گرامی مان.حمد و سپاس خداوند سبحان را برای آفریدن تانو خیلی مرسی بابت لطف و معرفت تان

مپ کروکی،قابل شما را نداشت برارم
بله.بله.شما لطفا چند تا و همیشه خاطره برای مان بفرمایید.که ما مشتاقانه می شنویم.
به به،
سنندج.
خیلی ممنون بابت به تصویر کشیدین آن خانواده یِ فرهیخته ی مهمان نوازِتاریخ دان و...
+سلام ما را خدمت زن برار مان برسانید.صدالبته با لحن عتیقه مردخاخورش=خواهر شوهرعتیقه اش:))

باشماق شنبه 19 شهریور 1401 ساعت 06:28

با سلام
الحمدالله برای باران که باعث نشاط است
من گلابی های ریز و زرد و آبدار را دوست دارم
بعضی گلابی ها خیلی درشته موقع پوست گرفتن آب از لای انگشت جاری می شود آنزمان که دستمال کاغذی نبود خیلی سخت بود که با آن آدم چیکار کند
در نتیجه بهترین کار امتناع از خوردن بود
روز پنجشنبه گذرنامه آمد
گفتند مرز به علت تراکم جمعیت بسته است
من آدم عادی امکانات دو طرف را می دانم ولی مناسفانه دولتمردان ما نمی دانند
یهو سه میلیون وام بدون ضامن هم برای زیارت می دهند بعد هم جمعیت را علاف و گرما زده ی بدون امکانات می کنند
والله نه به اون تشویق و نه به چکنم چکنم های بعدی

سلام بر شما.
❤؛بله.به لطف حق،دار و درختان...سرزنده و با نشاط شدند.
شکر.الهی شکر.

خیلی ممنون بابت به تصویر کشیدن معضلات میوه های آبدار.
والا مرد های طایفه ی ما.بابت همین معضل.دست به میوه نمی زنند.خانم ها هم از خدا خواسته.چون حساس اند.که آب میوه به روی فرش و لباس و...چکه نکند؛به همین خاطر.داوطلبانه.میوه را توی سینی پوست گرفته و به پیش دستی منتقل نموده و چنگال زده ،خدمت عزیزان می برند ؛در نتیجه،یک تیر و چندین نشان است

پری شب،چوپان پیش ما بود و از مرز و خطرات و رفتن همکارانش گفت و نگران شان بود...من یاد شما افتادم .
والا کجای کار این دولت مردان مم لکت مان سر و سامان دارد؟ تا این مورد داشته باشد.

مهرداد شنبه 19 شهریور 1401 ساعت 00:19

باید آبدار و ترد و خوشمزه باشه


ها کاکو.آبدار و آفتاب دیده و خوشمزه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد