برای بشنویمِ(شب و پنجره) پست قبل.

چهارشنبه 9 آذر 1401 ساعت 10:59

اون شعری که بالا گذاشتی واقعا دلچسب بود
حالا آدم را خوش می کند
البته تصویر آتش شعله ور و رقصان هم توی این هوای سرد یک حالی دیگه می دهد
جالب است که بدونی قند عسل از آن دوغ های خور های حسابی است
بهش گفتم اینقدر دوغ نخور بچه ات دختر می شه
یهویی اون یکی نوه ام گفت مگه دختر چه اش هست
بعد ادامه دادم اونوقت یک دختر خوشگل مثل این خدا بهت می دهد
دیگه اعتراضی نکرد

الهی شکر.
خوشحال ام که حال شما را هم خوش نمود
و خیلی ممنون از دقت و توجه ی شما
بله.من تو تموز مرداد.آن وقتی که دمای منزل معتدلِ.به گیف و تصویر آتش نگاه میکنم.خاله جان می گفت.وقتی از بیمارستان آوردنت،بابات تو رو داد بغلم و گفت زود ببرش تو،سرما نخوره خاله جان.گفت بردمت تو.با فاصله_کنار چراغ خوراک پزی گذاشتمت،رفتم که دست مادرتُ بگیرم بیارم بالا،
گفت وقتی برگشتیم.دیدیم چراغ الو گرفته و شعله اش تا کجا رفته.گفت تو با چشای مشتاق .با اندک تبسم.به شعله ی زبانه کشیده نگاه می کردی.گفت پدرت چراغ رو بغل گرفت و پرت کرد تو حیاط.گفت اونوقت تو کولی بازی درآوردی و
زدی زیر گریه
به به.
خوبه که نوشابه دوست نداره.آفرین به قند عسل خان
آخی
ئی خانوم خانومآخیلی باهوش و حساسِلطفا بیشترمراعات شان را بکنید و
از دل ش .شده با گل سر و کِش مو،درآرین

کیهان

چهارشنبه 9 آذر 1401 ساعت 09:24 http://mkihan.blogfa.com/

هوای انجا عین انزلی یه روز بارون یه روز افتاب یا نصف روز یه چند ساعت رطوبت بالا بعد دوباره هوا گرم و همینطور گیج و ویج.
بدن من هم اصلن نمی تونه خودشو تطبیق بده.سردرد و گاهی تب و گاهی لرز و گاهی شاد و شنگول و پر انرژی و گاه کسل و بی حال...
خلاصه حکایتی شده.
هنوز هم فین فین می کنیم خاخور جان گلاب به روتون روم به دیفال...‌
به هر حال انگار این کالبد بد جور لکنته شده‌.!
راستی اگر تماس برقرار شد سلام مرا هم به خاله جان برسان.
یه چی بگم؟!
باور کن ده تا بلکم هم بیشتر شماره در گوشی دارم که صاحبانشان الان ساکن ان دنیا هستند و من دلم نمیاد پاکشون کنم!

امیدوارم هرچه زودتر خوووووب شین،برار جانِ که م❤
شما هزار چی بگو.
ما با گوش دل می شنویم.
والا ما خواب خاله جان رو خیلی می بینیم.
وقت هایی ام که تنهام.
بلند بلند با خاله جان صحبت میکنم و
الان ام به اش گفتم ،
خاله جان؟ امیر کیهان برار سلام می رسونه.وآنچه تصویر شد.لبخند و دندونای رج به رجِ خاله جانِ
خدا رفتگان شما رو رحمت کنهو شما را به اتفاق همه ی عزیزان عزیزتون حافظ و نگهدار باشه
ممنون که هستی برار جانم

باشماق

چهارشنبه 9 آذر 1401 ساعت 08:07

با درود
حیف شدیم باختیم
گوشی مال اون یکی دختر بود
البته قند عسل هم خونه ی ما بود
گفتیم شاید کار او باشد
آخه گوشی من را توی ظرف زباله ی کنار هال انداخته بود

درود بر شما
چوپان گفت
نماز جماعت اداره.
رفتم مچ حاجی آقایی رو گرفتم و
گفتم.هیس.شما چرا ؟می گی مرگ بر یو اس؟
گفت یعنی چی؟
گفتم شما که پسر تون اونجاست.شما نباس بگی که.ما باید بگیم مرگ بر یو اس و..گفت رنگ از روی حاجی رفت و
گفتم تو واقعا کله ات باد داره پسر.گفت حاجی بلند شد رفت.دو ساعت بعد اومد اتاق ام گفت.
اون حرفی که زدی. جایی درز نکنه هااا
بعد چوپان گفت به اش گفتم.پس دور ور من و اتاق م نبینمت
حالا میگه.همکارا یکی یکی میان می پرسن.چی به حاجی گفتی که،مثل مرغ سربریده اس.

ممنون از پاسخ تون.
وااای از کار بامزه ی قند و عسل

به گمونم.به اش کم توجه بودن و
متوجه شد.سر تون تو گوشیِ.که این کارُ کرد.خدا به داد خانومش برسه

باشماق

سه‌شنبه 8 آذر 1401 ساعت 22:17

با سلام
قبل مسابقه فوتبال
آن شاالله ایران ببرد
آنفلوآنزا هم شکست بخورد
دلم سوخت برای علی آقا
خدا بزرگه
اما نصف بیشتر کارمندان اداره ی ماد فرزندان کارمندان سابق اند
آبدارچی ما شمالی بود به اسم مش محمد
چقدر آدم لارجی بود خدا رحمتش کند
حقوقش سه برابر حقوق همسر من بود
شرکت های دولتی خوب پول می دهند
امان از حواس پرتی
دو سه هفته پیش همسر گفت به دختر گفته ام برایمان سبزی خوردن بگیره
گفتم من می خریدم او حالا با کلی وسایل باید با اسنپ هم بیاد
سبزی را خریده بود در مسجد بودم زنگ زد گفت من پشت در هستم چرا مامان در را باز نمی کند
گفتم حتما مشغول نماز است
ساعت سه گفت نمی دونم گوشی ام کجاست
خلاصه گوشی آب شد و رفت زمین
چون می دونم حواس اش پرت است احتمالا دم در انداخته است
وقتی سبزی را داشتند می خوردند
گفتم بخورید این سبزی هفت میلیون تمام شد
****
آهنگش حرف نداشت
من صبح که برای نماز بیدار می شم یک لیوان آب لیمو شیرین با گری فروت می نوشم
صبحانه به جای چای یک لیوان آب جوش با آب لیمو و یک قاشق عسل می خورم
البته شلغم خام با عسل هم بعضی وقتها
خدا را شکر فعلا آنفلوآنزا نگرفته ام

سلام بر شما
من خیلی زود خوابیدم.گفتن بازیِ شُل و ولی بود/:
خیلی ممنونممم

توکل به خدا
امیدوارم علی آقا به اونجا عادت بکنه و
مسیر براش بی خطر باشه همیشه.

اینجا هم تک و توک،فرزندان همکاران اند .بیشتر سفارش شده ها و سهمیه ای هستند.
مثلا حسین آقایی که .گفته بودم؟از اسارت اومده بود؟
رفت بنیاد و دوتا ناما بهش دادن و
جفت دخترهاشُ بدون هیچ آزمونی.یکی فلان و یکی بهمان اداره، اس تخدام کردن.
مردمان عادی.آزمون و گزینش و تحقیقات محلی و
نوبت و هزار اما و اگر‌.

واقعا حقوق حاج خانم شما و همکارانش،نهایت ناحقیِ.دادا می گفت،اون کم بودن حقوق شون یه طرف.نامنظمی واریزی طرفی دیگر..
گفتم تو از کجا می دونی؟
گفت این روزها ،راجب شغل ها و درآمدهای حرف می زنیم....
.
.
.
امان از حواس پرتی.
من یک بار خیلی دنبال گوشیم گشتم.
هر چقدر هم به اش زنگ زدم.می گفت مخاطب در دسترس نیست.دیگه نا امید شدم.بعد رفتم لباس ها رو از لباس شویی درآرم.دیدم گوشیم،شسته رفته، تو جیب مانتومه،
آخی.این اتفاق برای مامان آقای قند عسل افتاد؟
ما برای علی آقا.بابت جعفری های چیده شده.۱۵۰ تومن واریز کردیم.که فورا تماس گرفت و گفت این بابت چی بود و
باباگیان به اش توضیح گفت و...
****
خوشحال ام آهنگُ پسندیدین.
به به.
نوش جون تون
من گری فروت و عطروبویشُ خیلی دوست دارم.سالها پیش،یه نهال ام خریدم.هر سال شکوفه میده.بعد شکوفه ها قد یه نخود گری فروت میشه و..‌یهو می ریزه.
ولیکن.گری فروت،فشار منو تا حد ممکن پایین میاره.جوری که نایِ نگه داشتن پلک هامُ ندارم و با این وجود،گری فروت را و عطر بویش را دوست می دارم خیلی
ما هم،شلغم رو همانند تربچه،با غذا می خوریم و
خدا رو شکر.این آنفلانزا رو هم از رقی جون گرفتیم و
خلاص
ممنون از حضور همیشه سبز و عزیز شما

صبیره

سه‌شنبه 8 آذر 1401 ساعت 22:10

سلااام عزیزدلممم
امیدوارم انفولانزا رو ضربه فنی کرده باشین
امیدوارم حالتون خوب باشه عزیزم

و
در مورد دکتر خوب.. هر دو سریالشو دیدم هم کره ای هم امریکایی رو هر دو قشنگن

و
من دوستتون دارم و در پناه حق باشین و همیشه سلامت
و ممنونم که هستین عزیزمید

سلام،سلااااام به روی بهتر از ماهِ تون،عزیزِ جان و دلمممم
خیلی ممنون از امیدبخشی تون
مرسی بلامیسر جان

و
در مورد سریال ،
متاسفانه کره ای شو ندیدم ،
خیلیممنون از نظرتون
و
با تشکر و سپاس فراوان
دل به دل راه داره و
من ام خیلی دوستتون دارم ودر امان الله باشین و
همیشه شاد و سلامت
و عزیز همیشه هنورید و
همچنین جان قوربان