<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

بیرون ز وطن پا مگذارید که چاه است . . .

نظرات 5 + ارسال نظر
Sabireh پنج‌شنبه 17 آذر 1401 ساعت 14:09

سلام بانوجانم
ممنونم عزیزم
خدا حفظشون کنه

سلام به روی بهتر از مااااهتون
جووون و دلتون سلامت و شادددددعزیز دلم.
خیلی ممنونمممم؛خدا شما را هم حافظ و نگهدار باشه بلامیسرررر

باشماق یکشنبه 13 آذر 1401 ساعت 21:24

با درود
یادم بود که مطلب تکراری است ولی شک داشتم
جالب است برای تمدید گواهینامه که رفتم خانمی که مدارک را ازم گرفت اسمم را فراموش نکرده بود
بهش گفتم ماشاالله به این حافظه

درود بر شما،آقای امیر علی خانِ عزیز.
والا،مطالب شما هیچ وقت تکراری نیستن. مثال سریال تعریف می کنید.قسمت اول ش را پیش تر فرمودین.حالا هم .با دیدن نرده های چوبی،مابقی اش را به تصویر کشیدین.حافظه ی من تعریفی نداره.شما قشنگ تعریف میکنید و
ماشاءالله به حافظه یِ شماولیکن.به نظرم. قطعا یک فرقی بین شما و دیگر ارباب رجوعآن بوده که در خاطر ایشان ماندگار شدین.

َAmir یکشنبه 13 آذر 1401 ساعت 15:29 https://amirdreamlife.blog.ir/

سلام
یه سوال
رز رو میشه الان تو خونه کاشت تو گلدون یا نه ؟

سلام بر شما،آقای امیر خان.
الان نه.اینجا اواخر بهمن .تو گلدون/تو باغچه قلمه می زنن/می کارن.
الان بخواییم یه گلدون رز داشته باشیم.می ریم گل خونه.یه گلدون/یه بوته گل رز می خریم.

صبیره یکشنبه 13 آذر 1401 ساعت 12:37

سلام عزیزم
حال و احوالتون چطوره؟
خوبین؟

خدا رحمت کنه پدر بزرگ و مادربزرگتون روو چه گل زیباییه و دست مادرتون طلا که یه قلمه بردن خونه پدری و الانم خونه باغ
خدا حفظشون کنه.. سایشون مستدام

سلام به روی بهتر از ماهِ تون
شکر .الهی شکر.بد نیستم عزیزم.ممنون.خیلی ممنون از احوالپرسی تونبلامیسر.

متشکر و سپاسگزارم عزیزم
خدا رفتگان شما را هم رحمت کنهو شما رو به اتفاق همه ی عزیزان عزیز تون حافظ و نگهدار باشه

خیلی ممنون.چشم های قشنگ تون زیبا می بینه جان قوربان
خیلی خیلی ممنون بابت دعائی که در حق مادرم کردینهمچین نظر لطف و مهر تونخدا وکیلی مامانم عروس نمونه ایِ.هم برای پدرشوهر و مادرشوهرش.هم برای قوم شوهر و فرزندان و نوه هاشون.

سپاس از حضور و توجه و نظر لطف شما.عزیز راه دورم

باشماق شنبه 12 آذر 1401 ساعت 14:26

با درود
اون کلیپ که یک خونه ی قدیمی را نشان می دهد با تمثال هنرمندان در گذشته و اون نرده های چوبی
سه سالم بودم کنار همین جور نرده ای چوبی می ایستادم
و پدر که سر کار می رفت را نگاه می کرد و می گفتم آقا خدا حافظ
اون زمان خواهرم تازه دنیا آمده بود
تفاوت سن مان سه سال است
روی لبه ی منقل کرسی که کنار نرده بود ایستادم و گفتم آقا خدا حافظ
منقل روی پایم برگشت
الکی گریه کردم
مادرم فکر کرد پایم سوخت
از شیر سینه اش روی پایم ریخت
این اولین خاطره زندگی ام است
یعنی آدم سه ساله خاطره اش بیادش می ماند ؟
یا من استثنایی بودم

درود بر شما
خدا آقا و مادر را رحمت و روان شاد کنه
پیش تر برام تعریف کرده بودین،که آقایِ خدابیامرز را بدرقه می کردین.
و من این صحنه رو خیلی دوست دارم.هرچند جزء بچه هایی بودم که.وقتی پدرم می خواست بره سرکار.می بایست حواس امُ پرت می کردن.بس که کولی بازی درمیآوردم.
و خیلی ممنون که،این بار با جزئیات .مستند و مهیج به تصویر کشیدین.که من وقتی خوندم منقل روی پام برگشت.با حول و حراس، گفتم یا خدا
وآنجا که خواندم
الکی گریه کردم
گفتم اگه مامانم بود.قطعا حسابی حساب مونو می رسید.
حساب مونو؟
خوب مامانم وقتی کتک می زد.یا از اتاق بیرون مون میکرد.تزش دسته جمعی بود.من و برادرها.برادرها و من.پدر و فرزنداندیگه خودتون مامان اردی بهشت ماهی مونو با تیروئید سمی تصویر کنید.
بله.این که شما جزء استثنا هستید و
آقای قند عسلی که بالای مبل و صندلی می ره.به شما کشیده شکی نیست.
ولیکن نه تنها یه آدم سه ساله خاطره اش بیاد می مونه.بلکه یه آدم نُه ماهه،از همون نرده ها افتاد ؛ نیز هم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد