صبیره جون نوشته بود :"رز"
خونه ی مادربزرگ و بوته های رز صورتی به ذهنم آمد.که جای جای باغ و حیاط و ورودی شالی زارها،مادربزرگ بوته ی گل رز کاشته بود.فقط ام صورتی.بعد زمین و باغ و خونه محوطه شون اینطور بود که،ورودی باغ می ایستادی،مسیر و مقصد(خونه) و باغ پشتی و شالی زار پشت و جلویِ خونه رو=کل ملک پدربزرگ رو با بوته های گل رز صورتی و درخت افرا کنارش، می تونستی ببینی.یکی گل رز توی این ملک فت و فراوان بود.یکی ام افرایِ نروژی.اولی نماد مادربزرگ.دومی نماد پدربزرگ بود.لابد نماد بچه ها شون ام ،باغ وهمه رقم آلوچه داران.
مامان که عروس این خانواده میشه.یه قلمه رز،یه نهال افرا و پرتقال؛از خونه ی پدربزرگ،به سرزمین پدریِ خودش منتقل می کنه.
بعد فوت پدربزرگ و چهل و چند روز مادربزرگ و تقسیم ارث.خونه و محوطه و مقداری شالیزار ،به خان عمو می رسه.که ایشان لطف می کنند و با بولدوزر ،همه ی رد و نشان های پدر و مادر رو ،با خاک یکسان می کنند .که زمین شون یکدست شه...
بهرحال!
تصویری که مشاهده می کنید.از نوادگان رز مادربزرگِ.که مادرم دهه ۶۰ قلمه اش رو برد خونه ی آقاجان.که هنوز ام بوته اش هست و گل میده.بعد دهه نود،یعنی سی سال بعد،از اونجا قلمه اش رو آورد خونه باغ و گفت،یادگار مادربزرگتِ.بهتره که اینجا هم باشه.
بگذریم.
داشتم عرض می کردم.
صبیره جون نوشته بود :"دیوانه"
خودم و شعری که برای خودم و خویشتن ام می خونم.به ذهنم رسید.
ما رند وخراباتی و دیوانه و مستیم
پوشیده چه گوییم همینیم که هستیم
زان باده که در روز ازل قسمت ما شد
پیداست که تا شام ابد سرخوش و مستیم
خلاصه اینکه
عنوان از ایشان می باشد.