از خیابان 17 شهریور عبور می کردیم.
ناگهان یک موتورسوار دیگر با سرعت از داخل کوچه وارد خیابان شد. پیچید جلوی ما و ابراهیم شدید ترمز کرد.
جوان موتورسوار ، داد زد: هووو! چیکار می کنی؟! بعد هم ایستاد و با عصبانیت ما را نگاه کرد.
همه می دانستند که او مقصر است. من هم دوست داشتم ابراهیم با آن بدن قوی پایین بیاید و جوابش را بدهد.
ولی ابراهیم با لبخندی که روی لب داشت در جواب عمل زشت او گفت:" سلام خسته نباشید! "
موتورسوار عصبانی یکدفعه جا خورد. انگار توقع چنین برخوردی را نداشت. کمی مکث کرد و گفت: "سلام، معذرت می خوام، شرمنده."
بعد هم حرکت کرد و رفت. ما هم به راهمان ادامه دادیم.