<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

می دیل به واست

نظرات 14 + ارسال نظر
بردیا یکشنبه 27 فروردین 1402 ساعت 09:43

آقا طبیعت بهاری کوهستانی با طبیعت بهاری اونجایی ک میخوای بری شبیه نیستا
کوهستانی تا وسط خرداد زمستونه
اینجا هم هوا ابریه و فک نکنم البته بارشی باشه اما سرده ، صبح که دو درجه بالای صفر بود آب تو این دما می‌تونه یخ ببنده بعد میگی چرا سردته همش

You Know Nothing, Jon Snow

خوب.لباس مناسب و بیشتر بپوش.پتو هم دور خودت بپیچ.
بعد به خونه و حیاط و عزیزان تون فکر کن.به تابستون و
توت های رسیده.
البته.خودت رو هم ببین و
به اش فکر کن.
توکل به خدا
بخیر و خوشی
تبعیدُ میگذرونید.هزار البته که.منم یجورایی اینجا تبعید شدم.و اگه خدا و پرنده‌ای و درختا نبودن.دارالمجانین بستری میشدم. مامان میگه.به نظرم.الانم پذیرش میشی

بردیا یکشنبه 27 فروردین 1402 ساعت 08:57

سه نوع آلوچه و لیمو ترش و البالو

ببخشید واقعا.
بسیار به باغ بونی علاقه مندم.کاشکی .برای مدتی.تو نهالستان مشغول میشدم.البته خواب اش رو دیدم.غرب ایران بود و
نهالستانی دل نشین،
سرچ کردم.کشاورزی اونجا دیمِ و
دامداری شون سنتیِ.طبیعت بهاریش،خیلی خیلی شبیهه اونجاییِ که قراره برگردم.
بگذریم.
پیش بینی هوا شناسی درست بود.الان شوفاژها روشنن،ابرها به قشنگ ترین شکل ممکن درحال بارش اند و
باغ و پرنده ها،تو بهتُ شُک اند.

بردیا یکشنبه 27 فروردین 1402 ساعت 00:07

نهال چی کاشتی
در کنار انجیر و انار و آلوچه و ازگیل که باید حسرت بخورم ، حسرت چیو دیگه میخوای با نهالای امسال به دلم بزاری

ابتدا قلمه ی گل رز؛صورتی،سرخابی،یاس درختی،سوسن زنجبیلیِ سفید؛گل پالوده؛سه نوع آلوچه و قطره طلا.قلمه زده شدن.بعد
نهال فندق و بالنگ و لیموترش.آلبالواواخر اسفند؛انار دانه یاقوتی.

خوب؛سیب سبزِ فرانسویی که؛کلاغ و زاغی نوک می زنن و
عاشق شن.

بردیا شنبه 26 فروردین 1402 ساعت 23:46

بعد من وسط بهمن باید با تیشه یخ حوض بشکنم واسه ی قطره آب
این همه بی عدالتی تا به کجا

خوب اینجا اینجورِ که،ما وسط بهمن.نهال می کاریم.قلمه می زنیم.حتی اگه برف بباره.
بهمن ۱۴۰۱،بهمن عجیب غریبی بود. با تمام وجود پناه بردم.بعدش رفتم.یه بغل قلمه کاشتم.الان برگچه دار شدن.امید که تموز مرداد رو بخیری سپری کنن
تا اونجا که،محسن میگه،مرا بدل به ترازو کن

بردیا شنبه 26 فروردین 1402 ساعت 23:20

وسط بهمن ینی؟

اواسط آذر؛تا اواخر بهمن.

بردیا شنبه 26 فروردین 1402 ساعت 22:34

حالا چندماه من باید سعی کنم تا چند برابر ی پرنده حلال گوشت که حسرت رسیدن ازگیل میخوره رو حسرت بخورم
هعی
دیگه این دنیا ب درد نمیخوره

۹ ماه و نه روز و
نه ساعت و نه دقیقه صبر کنید؛باد گرمممم پاییزی،ازگیل ها =خُرمای گیلان می پزه.
ناشکری نکنید؛هر گُلی یه بویی داره.هر دوتا _این دنیا و اون دنیا؛خیلی ام بدرد می خوره.

مهرداد شنبه 26 فروردین 1402 ساعت 22:14

لیلا هه از شرق گیلان

لیلا دهه چهلِ کاکو.ایشان سحر_ غرب گیلانی هستند و
عروس کرمانشاه:

بردیا شنبه 26 فروردین 1402 ساعت 19:26

این سرما ی دلیل خیلی واضح داره اونم دمای هوای زیر چار درجه اس
تازه باد هم میومد
هعی
حتی پرنده حلال گوشت هم نشدم برم ازگیل بخورم
من الان ازگیل میخوام
من یادم نبود ب ازگیل
هی غصه آلوچه رو فقط خوردم الان غصه ازگیل رو هم اضافه کردی

امروز سراب سرد ترین و
بندر عباس گرم‌ ترین شهر ایران بود.
ولی به گمانم شما مُسکو هستید
خوب؛
الان فصل شکوفه ی ازگیلِ.زنبور ها.سپیده زده،تا لنگ ظهر؛کله ملق تو گل های ازگیل و سیب و پرتقال و نارنج و بِه هستند.

بردیا شنبه 26 فروردین 1402 ساعت 13:24

اون هیچ
حتی پرنده هم نشدم یکی بهم آلوچه بده بخورم

حلال گوشت ؟یا حرام گوشت؟
البته فرقی نمی کنه ها؛چون در هر صورت .ممکن بود یا کباب شین یا تاکسیدِرمی:.
بعد شم.پرنده ها .خودشون از خودشون،با آلوچه و ازگیل و انار و انجیرِ باغ؛ پذیرایی می کنن.اونوقت؛باد زحمتشُ می کشه؛عطر توک زدن هاشونُ می پیچونه:

بردیا شنبه 26 فروردین 1402 ساعت 13:20

من خستمه حال چرخیدن ندارم
من از سرما دارم میلرزم بعد ملت جای گرم نشستن و من باید نگاه کنم دلم بسوزه

پشت گوش نندازید.بخواهید و
علت این سرما و خستگی تونو پیدا کنید.
مثلا خودتونُ یه چکاب برید.
یا یه مشت B12 و یه مشت Bکمپلکس از داروخانه بگیرید.سه روز درمیون.از هر کدام یک عدد،ببرین تزریقاتی؛به اش بگین ترکیبی براتون تزریق کنه.




دمای اینجا.امروز ۲۵،۲۶ درجه اس.وخوب.کشاورز و باغدار.نگران این گرمایِ نامتناسبِ.برگ درختان.از شدت گرما.لول شدن.ولیکن گویا قرار دما ۱۲،۱۳ درجه شه. گرما و سرما؛اردی بهشت باید معتدل باشه...وخوب.زمین و آسمون واسه خودش.پناه و توکل به خودش.

باشماق جمعه 25 فروردین 1402 ساعت 13:50

با درود
بعد نماز جمعه برایش یک کیلو زیتون بدون هسته خریدیم
پیشنهاد خوبی بود نقل بید مشک
قبل از نماز جمعه یک تعداد جوان تقریبا ده دوازده نفر صد متر اونور تر ایستاده بودند و الکی
کف می زدند
فکر خیر پول نان را یک جا کارت کشیده بود
هرکس هر تعداد نان می خواست می دادند
حالا حساب کتابش چطور بود نمی دونم
دادن تراول ایده ی خوبی بود

درود بر شما
طاعات و عبادات تون قبول حق.
نوش جونش؛ولی جسارتا،زین پس زیتون سنتی بگیرید.خودتون هسته اش رو جدا کنید.
بی هسته ها.کنسروی هستن و
موادی که به اش می زنن.خیلی مضرِ.زیتون سنتی .یه سنگ برمی داری.آهسته زیتونُ می شکنند. بعد سه نوبت.روزی یک بار.آب دبه ی زیتونِ شکسته رو تعویض می کنن.روز سوم نمک و تمام.
برای شیرین کردن زیتون تلخ.یک استکان سرکه ی سیرترشی به اش اضافه کنید.
ممنون از لطف و معرفت تون.نقل یاس" ام خوبه.از اون ریز دست ها.

یعنی ؟ یک نوع اعتراض؟بابت آخرین جمعه رمض،ان؟

چه عرض کنم والا.تو خیابون.به یه بنده خدایی.گفتند ساندیس خور.حالا ایشان نه بسی،جیِ نه هیچی.گویا بابت همین رفتارهای جونا.چادرشُ برداشته.
ایشلا که حساب کتاب ها مون،درست و میزان و ترازو باشه.
حالا فقط؛تراول آقایی که کوچه و محله مونُ جارو می کشه.کنار گذاشته شده و
هنوز به دستش نرسیده.
خاله جان همیشه میگفت.آدم تا وقتی زنده اس.باید واسه خودش خیرات کنه.هدیه ببخشه.خرج راه بده.مثلا یکی می خواست بره مشهد.پول نقد به اش می دن.میگن خرج راه .بعد اون یه پیاله کشمش نخود.آی مزه میده.

باشماق جمعه 25 فروردین 1402 ساعت 08:50

با درود
فصل برنج و زحمت کشاورزان و قیمت پایین خرید
از طلوع آفتاب پیر و جوان با وسیله هایی که شبیه تراکتور هستند راهی مزرعه می شوند
با لباس‌هایی که غرق گل خشک شده است
آدم را یاد دوران جنگ و چهره های استتار شده می اندازد
البته اکثرا چکمه های لاستیکی بلند و گل آلود به پا دارند
دیروز نانوایی تافتون محل نان صلواتی می داد
شاطرش آقا و صندوق دارش همسرش است
و صدای یک پسر بچه که از آن پشت پشت ها می آمد که از پدر یک سوال درسی داشت
****
میگن برنج را از ما کیلویی ۸۰ بیشتر نمی خرند
در حالیکه در تهران همین برنج را کیلویی ۱۳۰ می فروشند آنهم با قاطی کردن با جنس نا مرغوب
از این همسایه پشتی تخم مرغ می خریم
تا حالا بعد خرید یک کاسه ی پر ترشی بسیار خوش طعم هم اشانتیون گرفته ایم
همسایه روبرویی هم تمام کار های ساخت انباری را انجام داد
در نهایت هم جایزه ی خوش حسابی مون چهارده تخم مرغ محلی بود
برای خرید دیگه نیاز نیست رمز کارت بگوییم
خودشان حفظ کرده اند
غروب دیروز بارون خوبی زد
فصل جمع آوری آب لیسان شاید نیسان بود دو قابلمه جمع کردیم
و با آب باران یک چایی دبش برای افطار گذاشتیم
فردا هم قصد بازگشت را داریم
اگر خدا بخواهد

درود بر شما
خیلی ممنون از درک تون.واقعا هم همین طورِ.و به همین خاطرِ که،اکثرا شالیزارهاشونُ فروختن.والبته این قضیه برای همه ی کشاورزها و باغ دارهاست.
مثلا آلوچه های باغ در شرف نوبرانه شدنن.از ما،کیلو بیست. سی تون می خرن /در صورتی که/دخترِ دختر خاله ی مامانم/۱۸۰ گرم آلوچه رو/۱۸۰ تومن خریده
ولیکن من آلوچه ها رو می گذارم بپزه،پرنده ها میان میخورن.بخشی رو هم خیرات می کنم.بخشی رو هم رب آلوچه
چطور صلواتی؟اینجا کارت می کشی،بعد نقدی بهتون بر می گردونن.می گن صلواتی.
به نظرم خیلی خوبه زن و شوهر ،نون وایی رو می چرخونن.تافتون اینجا هم همین طورِ.بربری،پدر و پسر هستند.برای خرید نیازی به رمز نیست.ولی عیدی رو ،بابا گیان /نقدی بهشون تراول داد.که خانومِ ذوق کرد.علی آقا تشکر.
اینکه با همسایه ها درارتباط هستین،خیلی خوبه.وخیلی خوشحالم این مهربونی ها بین تون جاریِ.اینجا هوا عالی و
آفتابیِ،چای نوش جون تون.خدا پشت و پناه تون،جسارتا،لطفا وقت برگشت.یه مشت نقل بیدمشکی.خیرات اموات تون.برای همسایه پشتی و روبه رویی تون ،اَطیران سوغات بیارین.خدا رحمت کنه اموات شما رو،خان عموی مامان همیشه برامون شیرینی و نقل طیران میآورد.خان عمو بازار طیران مشغول کار بود.از اونجا ،آلوبخارایِ درجه یک برام آورده بود .قند و عسل چطور زیتون می خوره؟منم همون طور

بردیا پنج‌شنبه 24 فروردین 1402 ساعت 21:28

در حال حاضر اینجا خیلی سرده و باد سرد میوزه
من تنهایی نمیتونم مراقبت کنم
پس خب چون من مجبورم مراقبت کنم بقیه هم باید مراقبت کنن

با این اوصاف،باید تُرا بچرخانی و یاحق و
یاهو کنی؛.ولیکن قبلش اما تماشا کنید --->

https://s8.uupload.ir/filelink/APJDCwrD5exX_17319f4e1c/41c6818793cb43f98dfa5812a485aa44_334680978_707159974536225_8249796322706560784_n_pgbp.mp4

بردیا پنج‌شنبه 24 فروردین 1402 ساعت 16:01

سرما نخوری با این همه ابر ک تو اسمونه و بارون بعدش
مراقبت کن
مراقبت کن

با تشکر و سپاس ؛در حال حاظر باد گرم می وزه.ابرها پراکنده شدن .و خورشید از پنجرها به خونه نور علی نور بخشیده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد