<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

یا رب چو بوی گل به کجا می برد مرا ؟


نظرات 10 + ارسال نظر
مسافر جمعه 12 خرداد 1402 ساعت 16:59

سلام مهربانو
خوب و سلامتید ؟

چه عکس جذابی مخصوصا اون گوجه سبزها

سلام به روی بهتر از ماهِ تون
یک دنیا شرمنده
اونقدر دل ام برای شما و نوشته ها تون تنگ شده...
ببخشید.خیلی ببخشید که خیلی وقتِ خدمت شما نرسیدم.

قربان محبت و معرفت تون
شکر خدا بَد نیستم.سلامتی ام به قول مش فتح الله.عین زن سعدی.میره و میاد
قربون تون.مخصوصا برم من

یک زن پنج‌شنبه 11 خرداد 1402 ساعت 21:47 http://radepayeman.blogsky.com

چه تلفیق زیبایی از میوه بهاری و میوه‌پاییزی.
روزی که برگ سایر بوته ها و درختان در شرف زرد و نارنجی شدنه نارها خودنمایی خواهند کرد.

آخ.گل گفتین عزیز دلم

کبهان‚¬ دوشنبه 1 خرداد 1402 ساعت 14:59

درود بر شما
خوب هستید؟
خانواده خوبند؟
بهترینها را برایتان ارزو می کنم

سلام و درود بر شما امیر کیهان برارم.
چه عرض کنم والا.
شکر خدا خانواده خوبن.چوپان اما کلیه اش درد میکرد...کارش به اورژانس کشید و...
قربان محبتت برارجانم.
سلامت و تندرست بمانید برای ما

داستان کوتاه منصور یکشنبه 31 اردیبهشت 1402 ساعت 15:38 http://mansourgholizadeh89.blogfa.com

با درود فراوان ، با داستان حل جدول به روزم ومنتظر شما ، ممنونم

سلام و درود بر شما‌خیلی ممنون از دعوت تون.مانا و نویسا بمانید .همتباریِ عزیز و گرامی ام

مادر خونه سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1402 ساعت 23:33 Http://n1393.blogsky.com

یا رب!!
کاش بوی گل چو روی گل، بکُشد مرا !

❤️
زنده سلامت باشی عزیز م

مهرداد دوشنبه 25 اردیبهشت 1402 ساعت 11:35

خداوند نگهدار شما و خانواده و طبیعت گیلان زمین باشد.
ان‌شاءالله.

سلام؛خیلی ممنون و سپاسگزارم
خداوند حافظ و
نگهدار شما و خانواده عزیز و محترم تان باشد.
امیدوارم به اذن یزدان
هرچه زودتر
سلامتی جایگزین کسالت برار باشه ان شاءالله..

باشماق یکشنبه 24 اردیبهشت 1402 ساعت 17:57

سلام
ماشالله
فکر کنم یک چهل ساعتی میشه داره بارون می زند
هوا هم شوفاژ لازمه
چرا به فکرم ترسید با خودم کاپشن بیاورم
همین طوری سه چهار تا پیراهن آورده ام
من که اینقدر دور اندیش هستم و معمولا قبل سفر تمام جوانب را از پیش بینی هوا بگیر تا وضع جاده ها و انتخاب روز سفر
چرا اینطوری شدم

سلام بر شما
بله؛اوضاع و احوال ولایت ما هم.اینگونه اس که شما فرمودین.
در عوض.عروس بزرگه گفت.مشهد مثال مرداد ماهِ گیلان. گرم و شرجی است.
آقای برادر زاده آمد و
گوشی را گرفت گفت
سلام عمه گیان! از همه ی موزه ها بازدید کردم !
به نظرم
ذهن تون درگیر نامه ی کاربری بود.
همین طور برق و گاز
ما که رشت بودیم
برای هر کدام مان .دو دست لباس تابستانی و زمستانی بغچه می کردم.با خودم خونه ی آقاجان می آوردم و
به خاله کوچیکه می سپردم.یک جایی که .مزاحم اش نباشد.بقچه را بگذارد.همیشه ام مورد استفاده می‌شد.گاهی هم عروس بزرگه.برای خودش و پسرش قرض می گرفت.
یک بار هم مامان اجازه نداد
گفت الا بلا باید پیرهن اَجی را بپوشی.
تا تو باشی
مثال بچه ی آدم
حرف گوش کن شوی
وآقای برادرزاده
پیرهن گلدار اجی را پوشید و
برای مان نقشِ خانم خُل پِس را بازی نمود.
شما هم تهران برگشتین
لباس هایی را که ندرتا استفاده می کنید را جمع نموده و
با خود به شمال بیاورید.مثلا کت.کاپشن.گرم کن ورزشی.پوتین.کلاه.پتو مسافرتی...
گفتند.ممکن است چهار شنبه را هم تعطیل کنند.
خلاصه اینکه
هوا شناسی نمی تواند
آب و هوای سرزمین های شمالی را درست پیش بینی کند.

فاضله شنبه 23 اردیبهشت 1402 ساعت 21:07 http://golneveshteshgh.blogsky.com

سلام

سلام به روی بهتر از ماهِ تونخیلی خوش اومدی عزیزم

باشماق شنبه 23 اردیبهشت 1402 ساعت 10:54

دیروز عکس باز نشد
اینجا هم درخت توت زیاد است مخصوصا شاه آن
چرا اسم شاه توت عوض نشد ؟
همسایه روبرو
یک کنتور برق اضافه دارد
میگه بیا از این استفاده کن
در ضمن پیشنهاد داد
آلوچه و یک درخت دیگه بکارید فکر کنم منظورش قطره طلا بود
دوساله ثمر می دهد
دیشب تا صبح بارون زد

سلام بر شما
خیلی ممنون از توجه ی شما.
بله.دیروز پست با عنوان اش منتشر شد.بعد اش تلفن زنگ خورد و ...سپس ها رفتم ناهار حاظر کردم و سری به باغچه زدم و سیر ها رو تمیز کردم و..‌الی ماشاءالله کار بود و
دو قسمت سریال هم تماشا نمودم و ...
نت هم آمدم و...
تا اینکه سفره شام را هم جمع کردم.در تدارک صبحانه ی فردا شدم.که بعداش .یه سری به بالکن بزنم...خلاصه اواسط پله پیچ یادم افتاد؛ عکس آپلود نکرده ام و
دوتا یکی پله ها را پایین آمدم


شاه توت
شاه پسند
لابد آقای ح د ا د فرصت نکردن. امیر را جایگزینِ شاه کنن
مگر می شود؟ احتمالا کنتور کشاورزی است.
پیشنهاد خوبی گفتن.دست شون درد نکنه.
اینجا اینجور بود که؛نهال با گلدون گرفتیم.همان سال اول هم ثمر داد.
اما آسمان خونه باغ.خاکستری است.انگار نه انگار اردی بهشت است.بس که .ناجوان مردانه سرد است.

باشماق جمعه 22 اردیبهشت 1402 ساعت 17:31

با سلام
امروز عصر حسابی قدم زدم
چقدر دارند ساختمان می سازند
فکر کنم جمعیت ایران می خواد بیاد در شمال زندگی کنند
اگه برسن و نهر ها را لای روبی کنند و محیط را تمیز نگه دارند
خیلی شبیه روستاهای اروپا می شود
محیط اش صمیمی است
ولی بچه هایش زیاد احترام حالی شون نیست
یک جوری غریبه که ببینند قلقلک شون می آید که سر بسرش بگذارند
مثلا با دوچرخه بسمت من اومد
من هم ایستادم بعد با مانور از کنارم رد شد

سلام بر شما
خدا قوت
و خوش به حال تان
اینجا وارش یا همان باران پودری می بارد
من اما رفتم باغچه
سیر هایی که مهر ماه کاشته بودم
از دل زمین کندم
بعد پاک کردم و
گذاشتم گوشه ی بالکن
در این رطوبت مثلا خشک شود
البته چندین روز
اوضاع احوال آسمان بارشی است

بله،فکر شما درست است
بابت کم آبی است.
البته ،گفته اند اوضاع احوال آب در استان مازندران خوب نیست.زمین ها شان را به ملت ایران می فروشن.در استان همجوار،سکنی می گزینن.
آخ،گل گفتین،
قدیم ها.
سی و چند سال پیش
محیط بکر و تمیز بود و
نهرها زلال و جاری
آن وقت ها،
پاکت میوه باب بود و
پلاستیک و
زباله...نبود.
در ولایت ما ندیدم و نشنیدم چنین باشند.مگر اینکه با طرف شوخی داشته باشند.البته آن هم با هم سن و سال خودشان.
والبته مسافرها،از مرد روستایی آدرس پرسیدن.بعد به لهجه اش خندیدن.که گویا برو بچه های اسلام آباد.با چماق،حساب خودشان و ماشین شان و..پاسگاه آوردن.آنها هم گفتند.ما رو با اسلام آبادی ها درنندازین
چوپان اگر بود
قطعا یه پس گردنی به اش می زد.پدرم اگر بود،قطعا به اش می گفت،ماشاءالله به دس فرمون.
مرد شریف اگر بود،با نعره ،به اش می گفت:"کشک کارانِ ،بنه کنار،رِی"
قطعا طرف با مخ می خورد زمین
اینجا به همچین رفتارهایی، کشک کاران می گویند ،یا مثلا فلانی کشکِ.یا فلانی آقای امیر علی خانُ دید،کشکا بئوسته،
الان به ذهنم نیست؟معادل فارسی کشک ؟چه است؟همان شیت شدن؟
شما بزرگی کردین.لطفا به اینگونه رفتارها،حساسیت نشان ندهید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد