می دیلِ به واست!

سه‌شنبه 16 خرداد 1402 ساعت 16:55 http://Sahra95.blogsky.com

چه خوب یادتونه! از قضا اون روسری رو دیگه ندارم رنگ و روش رفته و نخ کش شده بود! ممنون که یادم انداختید چه روزهایی بود اون روزا

عزیزدلمید آخه.عزیز راه دورمهم اینه که یاد اش،هیچ وقت نخ کش و
رنگ و رفته نمی شه.
فدای محبت و معرفت شما برم من.خیلی ممنون از شما که در یادم برای همیشه نقش اش بستین.نقش آن روسری،آن لبخند خاص شمابلامیسر.

صحرا

سه‌شنبه 16 خرداد 1402 ساعت 02:48 http://Sahra95.blogsky.com

روسری قهوه ای؟

بله.یک روسریِ ساتن قهوه ای ...ولبخند ملیح تان .برای همیشه در ذهنم ماندگار شد.یعنی بعد این همه سال.توذهنم.همون روسری رو سر کردین.
https://sahra95.blogsky.com/1397/02/14/post-149/%d9%84%d8%a8%d8%ae%d9%86%d8%af

باشماق

دوشنبه 15 خرداد 1402 ساعت 08:17

با درود
در مورد ترانه
خودم را سرزنش می کنم
چون اون خودش را دارد به یک رابطه خارج ار عرف می اندازد
می ترسم فردای قیامت هم ما را به جرم تشویق ایشان به این رابطه مواخذه کنند
البته در نظرات اولیه ام
راه و رسوم یک رابطه حلال را گفته بودم
من احساس می کنم خدا یک جوری مانع ایجاد آن هست

درود بر شما
آقا من شهادت می گویم
شما با صبوری و احتیاط
همه ی سعی تونُ کردین
آن راه و رسم را متذکر شین.همینُ خلاص!

ولی خوب
آنجا که بپرسن
زمان دیت
چی پوشیده بودی؟
اینجا .من یهو خنده ام می گیره.
چون راجب اش نظر تونُ فرموده بودین و
قطعا پای شما گیره آقا

و یک سوالی که
تو ذهنم بی جواب مونده
چطوری؟تشویق و تمجید( و بلعکس) دیگران روی نظر و رفتار آدمی تاثیر گذاره؟
خصوصا وقتی که
خداوند در قران تاکید کردن
کور کورانه به آیاتم ایمان نیاورید
بخوانید و بیندیشین و
سپس ها ایمان بیاورید.
مثلا اون فیلمی که تو جشن واره فجر حاشیه داشت و مامان م خرخره منو گرفت.گفت این فیلم باعث میشه جوونا ب ازدواج سفید رو بیارن.
من گفتم غلطِ.گفت نه توداری تشویق می کنی.(بعد براش مثال گفتم.پنج شش سالم بود.با خاله جان رفتیم عروسی.دختر خرسند.بعد من هرچه به عروس نگاه کردم.تو ذهنم سوال داشتم؟از خاله جان پرسیدم؟عروس مریضه؟گفت نه‌گفتم پس چرا شیکمش ورم داره؟ بعد به مامان گفتم.بعد دختر خرسند؟کسی رو دیدی؟ازش الگو بگیره؟نه والا.بعد حالا یه فیلم نامه نویسی.زندگیِ دختر خرسند رو فیلم اش کنه.اون فیلم هم .یک در هزار.همین بوده .و تمام.)
والان اگه مامان م بود
حتما بهتون می گفت
فردای قیامت ام
همه اش تقصیر اینِ.(یعنی بنده)این مقصرِ.
حالا در این خصوص.بنده هیچ نظری .خدمت ایشان ننوشتم.خواندم و اندیشیدم‌.و براش آرزوی آرامش و قرار خواستم.
در خصوص حرام و حلال و
احساس می کنید خداوند بخشاینده مهربان یک جور مانع ایجاد می کند؛
https://s8.uupload.ir/filelink/btjDsXc8DPJ0_b61bec0b0b/df4d4fca124345369a1c4aa6165a8b76_10000000_211155451266497_9080242346424812407_n_۰۰۱_8v6u.mp4
این سوره به ذهنم رسید. +ذکر و یاد حق تعالی=سلامتی روح و بصیرت باطنی به ذهنم رسید و ..آخر و عاقبت زلیخایی که ختم بخیر شد.

باشماق

یکشنبه 14 خرداد 1402 ساعت 16:31

با درود
سپاس از شما
فعلا تهران هستم
در شمال
که قدم می زنم
یک دختر بچه ۵ یا شش ساله هست
همیشه سلام می دهد
و میگه آقا
شما چقدر خوشگل هستید
من هم میگم مرسی
والله پیش این یکی ما شانس آورده ایم
میدونی خدا اگه نگاه مثبت داشته باشد
فوری گوش طرف را می کشد
وگرنه به حال خودش رهایش می کند

سلام خدا بر شما و
او
روح مادر تون شادقطعا می بینه و
می شنوهآقا
واینکهچه فرشته کوچولویِ صریح الحجه یِ صادقی.من اینجور بچه ها رو خیلی دوست دارم.
اون روزی ام که
برای ترانه نوشتین
خوب کاری کردی نموندی
جسارتاً نظر من مثبت بود
چون که
ایشان انتهای پست شون حرف دل شونُ ذکر کردن.وقطعا و مطمئناً.طرف. از زبان بدن و رفتار و چشم های ایشان؛فهمیده بود و
به اش پیشنهاد داده بود.
و البته که نظر شما خیلی محترمِ.درستِ.
داشتم عرض می کردم؛
بستگان ما هم
وقتی از طیران می آمدند
خوشگل و تمیز و مرتب بودند
آدم با دیدن شون حس خوبی می گرفت
مثلا صورت شون
آفتاب سوخته نبود
دست هاشون
پینه بسته نبود
پاهاشون ،زیر ناخن ها شون گِلی نبود.
خبری از عطر و بوی گِل و سموم کشاورزی نبود،
بوی طهران بود و بوی طهران بود و
عطر طهران.

واسه همین ها
دختران روستا
پسران شهری رو دوست دارن؟!داشتن.
مثلا دخترخانوم. از همون آبادی
خاستگار داشت
گفتتد چون کشاورزِ
دختر به اش نمی دیم
درعوض
دختر دسته گل شونو
به پسر مع تادِ سوسول شهری دادن!
.
یعنی من هر وقت این خانوم رو می بینم،داغ دل ام تازه میشه

بله،و ممنون بابت یاد آوری درست
این طرف،این بنده خدا،دست به خیر هم بودن،مثلا به زلزله زدگان کرمانشاه کمک کردن و...به امید خدا.حول حالنا الی احسن الحال،سلامتی شون برگرده

پناه برخدا
امیدوارم
آرزومندم
خداوند سبحان
آنی ما رو به حال خویش
رها نکنه

صحرا

یکشنبه 14 خرداد 1402 ساعت 12:55

جوابتون به باشماق در مورد مسئولیت پذیری جالب بود

روسریِ قهوه ای_عادل و مرتب _یک دختر_یک زن،یک مادر،یک خانوم دکتر_با کلی مسئولیت و مشغله؛توجه ی شما برای من_خیلی ارزشمندِ،خیلی.
بلا می سر،عزیز راه دورمبه اذن خداوند همیشه سلامت و موفق باشید.

باشماق

یکشنبه 14 خرداد 1402 ساعت 07:29

با درود
چقدر مسئولیت و و ظیفه ی یک خانم در جمع و جور کردن زندگی سخت است

درود بر شما
تا وقتی که
این مسئولیت و
وظیفه
توسط افراد ذی شعور درک و فهم شه.زندگی سهل و آسانِ.ممنون از شما و شعور کُروی تون
آن دسته از افرادی ام که
می بینید گله مند اند...چون این مسئولیت ها.همه اش ورزشِ به نظرم.
حتی بابت همین مسئولیت ها حق عائله مندی‌....و درصدی از واریزی ها....تشکر و سپاسگزاری ها.باز گلمندن.‌‌‌
ایراد از خودشون و نامسئول و
نا وظیفه شناسی و ناشکری شونِ.
مثلا چار ستون طرف سالمه.ایشلا همیشه سلامت باشه.
لباس کار شوهرشُ بندازه تو ماشین سخته براش.
اونوقت حواسش به واریزی ها...هست.دنگ اش رو هم می گیره.
بعد داشته. همین راه راستُ می رفته.
کله ملق شد.
مهره کمرش
جا بجا و
رباط صلیبی اش آسیب دید.
خوب...مسئولیت و وظیفه .ذی شعور و بی شعور نمی شناسه.کارِ من و شما باید.میزان و ترازو باشه.چون اصل کاری می بینه و
زندگانی رو برات؛با بندگان خوب اش؛ خوشگل اش می کنه.

این یارو
دانش
مند .ناسا
دیدین؟
چطور کله پا شد؟
گفته بود
من یه خدا ناباورم.
استغفرالله...
خیلی .باحرفش دل ام شکست.
امیدوارم
خدا رو ببینه و
سر پا شه و
بیاد بگه
من اشتباه کردم!
اونوقت
منم تو دل ام میگم
اشتباه یکی از عالی ترین اثبات آدمی است"
خوشحالم
توعه دانش .مند.اینو فهمیدی و
از آدمیت عبور کردی.
https://www.bartarinha.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%B2-20/1315645-%D8%AE%D9%88%D8%B4%D8%AD%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D9%84%D8%AC-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A7

خیلی ممنون از حضور تون.آقای امیر علی خانما شما رو .همچون چوپان.خیلی دوست داریم‌.ببخشید که.همیشه پر چگونگی می کنیم.سپاس از حضور همیشه عزیز شما.خیلی ممنون که؛در این دنیای مجازی.کنار مان هستیدخداوند بهتون طول عمر باعزتِ توام عاقبت بخیری ببخشه