<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

چه جوری برایت دلتنگی کنم؟


           می رشت

نظرات 12 + ارسال نظر
حیوانِ ناطق شنبه 17 تیر 1402 ساعت 07:46 http://heyvanehnateq.blogsky.com

راستی لینک برام باز نمیشه.
ممنون میشم لینک صفحه رو به خودم بدید بلکه باز بشه.

قربون شم
به روی چشم❤❤❤

حیوانِ ناطق شنبه 17 تیر 1402 ساعت 07:44 http://heyvanehnateq.blogsky.com

۱۹ کیلومتری رشت خود رشته دیگه.لذت ببرید از طبیعتی که درش هستید.خوشا به حالتون.
بخاطر وضعیت مملکت برای ما هم وضعیتی مشابه مالی و ضرر و زیان پیش اومده،منم بخاطرش خیلی غصه خوردم و میخورم ولی چه میشه کرد.
باغی داشتم که فروختم آپارتمان بخرم برای پسرم.فروختم و ۳ روز بعد بلوای اقتصادی شروع شد. در واقع باغم مفت رفت.چرا که یک ماه بعد چهار برابر قیمت خورد و الان که ..... بهتره بهش فکر نکنم.
شما هم روزی که چندان دور و دیر نیست به رشت برمیگردین.
غبطه میخورم به محل زندگیتون.

قربون تون برم،ممنون از حس خوب و
جمله ی:"شما هم روزی که چندان دور و دیر نیست به رشت برمیگردین." قشنگی که برام نوشتین.که پس از خوندنش گفتم،توکل به خدا
بله،تقریبا خود رشتِ.و هر وقت گفتم،دل ام برای رشت تنگ و تاسیانِ.به ام خندیدن.

خوب به نظرم
شما این کار رو
برای گل پسر تون انجام دادین.پسر برای مادر میلیارد میلیارد...چه دختر،چه پسر؛اصلا قیمت نمیشه گذاشت.و شما این کار رو برای پسر تون انجام دادین،در واقع،باغ تون رو عقیقه پسر تون کردین.فدای سرشون؛صدقه سر وجود عزیزشبله،بهتره وقتی یاد باغ تون می افتین،به پسر تون فکر کنید و
رضایت داشته باشید.
حالا قضیه ی ما رو براتون می نویسم
قربون تون برم،کاشکی می آمدین و هم محله ای می شدیمعزیز دل م

رامین دوشنبه 12 تیر 1402 ساعت 18:36 http://ramin007.blogfa.com/?

ممنونم بانو باران عزیز
و سپاسگزارم از لطف و محبت و صفا و صمیمیت و همچنین خونگرمی خاص و ناب شما خواهر خوبم .
و از شعر قشنگی که آقای بهداد سروده بودند و شما برایم ارسال کردید.چقدر لطیف و زیبا گفتن.
شما هم لینک شدید.متشکرم.:قلب
و امیدوارم که لیاقت دوستی با شما را داشته باشم.
.
.
رامین

خواهش می کنم؛ممنون از شما و معرفت تان.
بسیار ممنون و سپاسگزارم،بابت لطف بسیار تان،..اختیار دارید،
شما بزرگوارید و این دوستی باعث سرافرازیِ بنده اس.درپناه خداوند همیشه سلامت و موفق و دلشاد باشید همیشه

رامین دوشنبه 12 تیر 1402 ساعت 15:36 http://ramin007.blogfa.com/?

سلام بانو جان
و ممنون از حضورتون در وبلاگ مردی در سایه و همچنین تشکر از محبتتون.توجه کرده باشین من تازه یک ماهی هست که وارد فضای بلاگفا شدم و به وبلاگ شما هم بطور اتفاقی رسیدم.نمی دونم منظورتون از "آن بزرگوار"چه کسی هست اما از حسن نظر شما نسبت به شعر نوشته ی من که برای شما تداعی گر لحن ایشون بوده صمیمانه سپاسگزارم و به هر حال خوشحال شدم از آشنایی با شما خواهر گرامی و محترم.امیدوارم هرجاهستید ایام به کامتون باشه و باز هم بنده رو با حضورتون سرافراز کنید.
.
.
رامین

سلام بر شما ،خیلی ممنون از لطف تون،
بله توجه کرده بودم.
و اتفاقا ایشان هم،تازه واردِ بلاگفا بودند.
http://behdad-m2020.blogfa.com/

بگذریم،
خیلی ممنون از لطف بسیار و حضور گرامی شما

بردیا دوشنبه 5 تیر 1402 ساعت 08:03

وقتی که شکمویی و غذای خوشمزه بهت میدن
هعیییی
یکی هم قرار بود کلی چیز خوشمزه ب من بده و کلا پیچوند

گریه نکن.دستش بشکنه .که تو رو پیچوند.

شکمو همون خوش خوراکِحله هوله خورِ؟=چیز خوشمزه خور!

رامین یکشنبه 28 خرداد 1402 ساعت 15:55 http://ramin007.blogfa.com/?

سلام بانو.
ببخشید بی مقدمه و آشنایی براتون شعر فرستادم.
یه جورایی با کلمه ی دلتنگی عجین هستم.
هر جا بخونم یا ببینم این کلمه رو هوایی می شم.
یاد یار میفتم. شما هم پرسیده بودی ، مزید برعلت شد.
فقط خواستم بگم ، من اینجوری براش دلتنگی می کنم.
.
.
رامین

سلام بر شما
خواهش میکنم.
شما ببخشید.بنده شما رو بجا نیاوردم.
خصوصا اینکه نوشتید
پرسیده بودم؟
ممنون از توضیحات تون.
همچنین دلتنگی ای که برای یار تون.در ابر ارغوانی به یاد گار گذاشتین.

رامین یکشنبه 28 خرداد 1402 ساعت 15:06 http://ramin007.blogfa.com/?

آمدنت را دوست دارم

آمدنت دوست داشتنی ست

از دور دیدنت را دوست دارم

از دور دیدنت دوست داشتنی ست

هر بار دیدنت را

لبخند سرخوشانه ات را

و صدای گام های استوارت را

که کوچه را

و گنجشک ها را

و مرا

عاشق تو می کند را

دوست دارم

تو را دوست دارم

حتی بی آنکه بتوانم

بویت را به جان کشیده باشم

بی آنکه بتوانم

وجودت را در آغوش گرفته باشم

و بی آنکه بتوانم

صو رتت را

موهایت را

و دستهایت را

لمس کرده باشم

بی آنکه بتوانم

دست دور کمرت انداخته باشم

و در عمق چشمانت

چشمان نافذت

نگاه کرده باشم

و از افکارت پرسیده باشم

بگو چه کار کنم

وقتی که نیستی

و تنها شعر می تواند

آلام دردهایم باشد

وتنها تو می توانی

خواننده اش باشی

بگو از کجا آغاز کنم

از کدام بگویم

از غصه ی ندیدنت

از دلتنگی نبودنت

از حسرت نداشتنت

از شب هایی که بی تو

بی رحمانه بر سرم آوار می شود

یا از روزهایی که بی تو

هر ثانیه اش با شکنجه

آغاز می شود

یا از امیدی که بی تو

هر لحظه نا امید می شود

باید فراموش کنم تو را

و از یاد ببرم

چشم هایت را

نگاهت را

و لبخندت را

و آن لحظه را

که عاشقانه گذشت

و اعجاز وجود تو

احساسم را زنده کرد

و خوشبختی

چون برف و باران

در من بارید

اما ، افسوس

که هر بار

در سکوت و تنهایی

و در آسمان خیال

همه چیز در ذهنم

دوباره شکل می گیرد

دوباره ساخته می شود

خیابان را می بینم

تو را می بینم

چشمهایت را

و نگاهت را

و آن لحظه را

که عاشق شدم...

کاش می دانستی

که ندیدنت

دارد چه زهری

به کامم می ریزد

کاش می شد

رهایم کنی

رها....

.

.

.

"رامین "

یک زن دوشنبه 22 خرداد 1402 ساعت 17:27 http://radepayeman.blogsky.com

دلتنگ کی هستی عزیز دلم؟

می رشت

من الان
دو ساله که اینجام
اینجا ۱۹ کیلومتر با رشت فاصله داره.
قرار بر این بود
۲/۵ ساله برگردم رشت.
مسائل اخیر مم.لکت.بسته شدن وام.خرید چندین برابر مصالح.‌‌همه و همه دست ب دست هم دادن‌.رفتنم .با خدا باشه‌.البته درستش همینه.والان اون خونه.تا آنجا که رسیده. همه اش لطف و رحمت خداونده.بخدا.معجزه است.یادمه امیر علی خان فرموده بود.پول خونه رو خدا می رسونه.و واقعا رسونده.حالا منِ نق نقو ‌.نا سپاس نیستم.شاکرم.و
چاره ای جز دلتنگی ندارم و
بسیار به او امیدوار
چقدر حرف زدم.سر تونُ درد آوردم.عزیز دلم.
حالا اینجا کجاست؟
روبرویِ خونه ی خاله جانم.دایه مهربان تر از مادرم‌‌ِکه چند سال پیش فوت کرده‌.
https://haftaflakblue.blogsky.com/1402/03/05/post-5979/

از این پنجره.خونه اش مشخصِ.از سمت راست.اولین خونه.
دل ام برای عطر و بوش تنگ شده.خیلی

صحرا دوشنبه 22 خرداد 1402 ساعت 04:26 http://Sahra95.blogsky.com

چه غذای خوش رنگ و رویی! عاشق اون سبزی خوردن تازه ام
من هروقت هوس سبزی تازه میکنم میخرم اما بعدش یادم میره و بعد چند روز راهی زباله میشن همسر جان گفتن دیگه سبزی تازه نگیرم اما من هربار میرم مغازه ی عربها میخرم

توضیح این غذا رو
برای آقای باشماق نوشتم.گوجه آب پز و کره و سماق و نمک و فلفل،کباب پرچرب،دو کفگیر کته پلو رو با هم مخلوط میکنن.فقط یادم رفت.بنویسم،اَشپل=خاویار ماهی_ممکنه به اش اضافه شه.
اینجا که هستیم
مغازه سبزی فروشی نیست.شش ماه دوم سال،قدری توی باغچه کاشتم.حالا گاهی از هایپر.گاهی بازار روز ‌سبزی خوردن میخرم.و شما خوب کاری می کنید.امیدوارم مشغله ها تون کمتر و کمتر شن و
یادتون بمونه و نوش جان کنیدمن خودم.عاشق نون و پنیر و سبزی ام

کبهان‚¬ شنبه 20 خرداد 1402 ساعت 22:09

سلام خاخور جان
خوب هستید شما
مرسی منم خوبم

سلام امیر کیهان برارم
جانت سلامت و دل ات خوش برارجان
شکر،خدا را شکر و سپاس

یه پری شنبه 20 خرداد 1402 ساعت 09:37


فدای دل تنگتون


خدا نکنه نازنین امزنده سلامت و شاد و موفق،بمونی برام

باشماق شنبه 20 خرداد 1402 ساعت 08:33

با سلام
من که نفهمیدم
فکر کنم غذا های مونده را قاطی کرده و یک چیز جدیدی در اومده است
درست مثل غذا های مونده در یخچال ما
ولی گذشته از شوخی
بهترین غذا که ماهی کباب بود را من در سال ۵۴ که خیلی ها هنوز دنیا نیامده بودند در رشت خوردم
اون زمان که مغازه هایش وافور به آزادی می فروختند
یعنی زمانی که کشت خشخاش آزاد شد
گرز هایش را می فروختند و تریاکش با کوپن داده می شد

سلام بر شما
یه مشت مغز گردو
دو عدد گوجه ی بخار پز شده.پوست گرفته شده
کره به مقدار لازم
سماق و نمک و فلفل
با هم مخلوط میشه
بعد دو سیخ کباب پر چرب.به اش اضافه که شد‌.با دو کفگیر کته .خوب هم اش می زنیم.تا سرو شکلش.درست مثل غذای مونده یِ در یخچال شما شه.
ولایت ما
آقایون سخت شونه
سر سفره
گوجه آب پز پوست بگیرن.کره و مخلفات به اش اضافه کنن...
ولیکن مادرها.زن ها‌.دخترها
مثال چند ساله قند و عسل ها
ازشون پذیرایی میکنن

خوشحالم
سال ۵۴
که هنوز خیلی ها دنیا نیامدن بودن
رشت رو دیدین.
کاشکی عکسی از اون وقت ها داشته باشین.

من یک بار
وافور دیدم
عمه ی آقاجان
عروس ولایتی شده بود که
آنجا ۹۸ درصد
وافوری بودن
وانگار یک جور مُد و کلاس بود.نمی دونم.
ویک روز
پسر عمه های آقاجان
که هم سن و سال حالای شما بودند
منزل آقاجان دعوت بودند و
خلاصه اینها
به قول خودشان
تِریاکِی کشیدن.بعد که بساط شان برچیده شد.شروع به صحبت .با چشمانی نیمه باز.ک.آن هم به زبان بسیار زیبای پدری شان.که با زبان مادری ما،بسیار فرق داشت و خلاصه تیر و طایفه ی باحالی بودند.که وقت رفتن.اَجی بهشان توپید و
آنها هم .برای همیشه قهر کردند و
هرگز برنگشتن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد